K.K.MEOW?!²¹
P.21
&از زبان شیتا&
بعد از پوشیدن لباسام آروم روبهروی اینه ایستادم و موهامو شونه کردم.
~میو؟
با لبخند برمیگردم سمتش.
+صبحت بخیر خوابالوو
~میوو
خمیازهای میکشه و بدنشو کش و قوس میده.اروم سرجاش میشینه و بهم خیره میشه.برمیگردم و ادامه میدم به شونه زدن.آروم کمی سرشو کج میکنه و دمشو تکون میده.
~میو؟
+چرا لباس بیرون میپوشم؟؟
~میوو
لبخند میزنم و آروم شونه رو میزارم سرجاش.همینطور که تو اینه خودمو برانداز میکنم جواب میدم.
+امروز تعطیله و قراره بریم شهربازیای که تازه افتتاح شده
~میوو؟!
+چرا تعجب کردی؟
متعجب نگاش میکنم.
+اره بریم
~میو میو میو!
+با کی میخوام برم؟
سوالی نگاش میکنم که سرشو تکون میده برای تایید.
+با کوزوها ساما میرم
~میووو!
خنده ریزی میکنم و رو زانوهام خم میشم.سرشو نوازش میکنم و انگشتمو رو بینیش میزنم.
+شیطونک کوچولوی من نگران چی هستی آخه؟
~میو میو!
موهای بدنش سیخ سیخی میشن و با حالت تهاجمی نگام میکنه.پنجشو دوبار سمتم میکشه و هیس هیس میکنه.دوبار پلک میزنم و آروم انگشت اشارهام رو روی سرش نگه میدارم که اروم نگام میکنه.
+خنگولک.اگر فقط بهخاطر اینکه شیطانه و شناخت دقیقی ازش ندارم دلیل نمیشه اینطوری حالت تهاجمی بگیری بهم.آره قبول دارم ما نه هنوز همو میشناسیم نه میدونیم آیا برای هم خطرناکیم یا نه
آروم میگیرمش بغلم و بلند میشم.
+اما همینکه از اخلاق و عادات هم مطلع هستیم خودش یک برندهاس برای من
لبخند محوی میزنم و لحنمو ارومتر میکنم.
+متوجهی که؟
آروم خرخر میکنه و بدنش مورمور میشه.
+پس با این حساب نگران من نباش^^
آروم میزارمش روی میز و میرم سمت در.
+یوکیی من رفتمم
دوتا چشم روی در درست میشن.
×به سلامت
+من نیستم خونه رو آتیش نزنین!
سریع از خونه میام بیرون و با ذوق دوان دوان سمت خیابان اصلی میدوم.طبق قراری که گذاشتیم ساعت چهار همو باید تو پارک ساکورا میدیدیم.خیلی ذوق دارم نمیتونم خودمو کنترل کنم!سرعتمو بیشتر میکنم و به سمت پارک حرکت میکنم.وقتی به پارک میرسم به اطراف نگاه میاندازم و چشم چشم میکنم تا ببینمش.آروم بعد از کمی به ساعتم نگاه میکنم.چهار و پنج دقیقه.
+میو؟
به اطراف نگاه میکنم.شاید دیر کرده.آروم روی یکی از نیمکت ها میشینم و به اطراف نگاه میکنم.چشم انتظار اینکه هرلحظه ممکنه پیداش بشه.نفس عمیقی میکشم و چونمو به دستم تکیه میدم.چرا دیر کرده؟پاهامو تکون میدم و دوباره به اعت نگاه میکنم.چهار و هفت دقیقه.
+هعی خدا..تعجبی نداره دوست دختر نداره
ریزمیخندم از حرفم.
+سر قرارهاش دیر میکنه
-هوومم نمیدونم تاحالا سرقرار نرفتم
+میو!
با شوک از جام بلند میشم و برمیگردم سمتش.
+ا.این عادت روح بازیاتو باید فراموش کنی کمکم!
چونشو میگیره و متفکر به زمین خیره میشه.
-تاحالا دوست دختر نداشتم با این حساب اگر تو میگی سر قرار دیر کردم یعنی الان من با تو اومدم سر قرار؟؟
هنگ کرده نگاش میکنم.اصلا شنید چی گفتم؟؟
+ا.احمق منظور من این نبود که باهات اومدم سر قرار !
-پس منظورت اینه اول باید دوست دخترم بشی تا بعد قرار حساب بشه؟
&از زبان شیتا&
بعد از پوشیدن لباسام آروم روبهروی اینه ایستادم و موهامو شونه کردم.
~میو؟
با لبخند برمیگردم سمتش.
+صبحت بخیر خوابالوو
~میوو
خمیازهای میکشه و بدنشو کش و قوس میده.اروم سرجاش میشینه و بهم خیره میشه.برمیگردم و ادامه میدم به شونه زدن.آروم کمی سرشو کج میکنه و دمشو تکون میده.
~میو؟
+چرا لباس بیرون میپوشم؟؟
~میوو
لبخند میزنم و آروم شونه رو میزارم سرجاش.همینطور که تو اینه خودمو برانداز میکنم جواب میدم.
+امروز تعطیله و قراره بریم شهربازیای که تازه افتتاح شده
~میوو؟!
+چرا تعجب کردی؟
متعجب نگاش میکنم.
+اره بریم
~میو میو میو!
+با کی میخوام برم؟
سوالی نگاش میکنم که سرشو تکون میده برای تایید.
+با کوزوها ساما میرم
~میووو!
خنده ریزی میکنم و رو زانوهام خم میشم.سرشو نوازش میکنم و انگشتمو رو بینیش میزنم.
+شیطونک کوچولوی من نگران چی هستی آخه؟
~میو میو!
موهای بدنش سیخ سیخی میشن و با حالت تهاجمی نگام میکنه.پنجشو دوبار سمتم میکشه و هیس هیس میکنه.دوبار پلک میزنم و آروم انگشت اشارهام رو روی سرش نگه میدارم که اروم نگام میکنه.
+خنگولک.اگر فقط بهخاطر اینکه شیطانه و شناخت دقیقی ازش ندارم دلیل نمیشه اینطوری حالت تهاجمی بگیری بهم.آره قبول دارم ما نه هنوز همو میشناسیم نه میدونیم آیا برای هم خطرناکیم یا نه
آروم میگیرمش بغلم و بلند میشم.
+اما همینکه از اخلاق و عادات هم مطلع هستیم خودش یک برندهاس برای من
لبخند محوی میزنم و لحنمو ارومتر میکنم.
+متوجهی که؟
آروم خرخر میکنه و بدنش مورمور میشه.
+پس با این حساب نگران من نباش^^
آروم میزارمش روی میز و میرم سمت در.
+یوکیی من رفتمم
دوتا چشم روی در درست میشن.
×به سلامت
+من نیستم خونه رو آتیش نزنین!
سریع از خونه میام بیرون و با ذوق دوان دوان سمت خیابان اصلی میدوم.طبق قراری که گذاشتیم ساعت چهار همو باید تو پارک ساکورا میدیدیم.خیلی ذوق دارم نمیتونم خودمو کنترل کنم!سرعتمو بیشتر میکنم و به سمت پارک حرکت میکنم.وقتی به پارک میرسم به اطراف نگاه میاندازم و چشم چشم میکنم تا ببینمش.آروم بعد از کمی به ساعتم نگاه میکنم.چهار و پنج دقیقه.
+میو؟
به اطراف نگاه میکنم.شاید دیر کرده.آروم روی یکی از نیمکت ها میشینم و به اطراف نگاه میکنم.چشم انتظار اینکه هرلحظه ممکنه پیداش بشه.نفس عمیقی میکشم و چونمو به دستم تکیه میدم.چرا دیر کرده؟پاهامو تکون میدم و دوباره به اعت نگاه میکنم.چهار و هفت دقیقه.
+هعی خدا..تعجبی نداره دوست دختر نداره
ریزمیخندم از حرفم.
+سر قرارهاش دیر میکنه
-هوومم نمیدونم تاحالا سرقرار نرفتم
+میو!
با شوک از جام بلند میشم و برمیگردم سمتش.
+ا.این عادت روح بازیاتو باید فراموش کنی کمکم!
چونشو میگیره و متفکر به زمین خیره میشه.
-تاحالا دوست دختر نداشتم با این حساب اگر تو میگی سر قرار دیر کردم یعنی الان من با تو اومدم سر قرار؟؟
هنگ کرده نگاش میکنم.اصلا شنید چی گفتم؟؟
+ا.احمق منظور من این نبود که باهات اومدم سر قرار !
-پس منظورت اینه اول باید دوست دخترم بشی تا بعد قرار حساب بشه؟
۱.۴k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.