Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
منشی:اقا سیفی (سپهر میگه)مهمونتو امدن
سپهر:بگین بیاین داخل
داشتم لباسمو مرتب میکردم ک
فرزین:سلام
سپهر:سلام اقا فرزین....(فامیلشو یادم رفته)بفرمایید بشینید
فرزین:مرسی
سپهر: ادرس رو خوب پیدا کردین؟
فرزین:نه میدونی خیلی تهران تغییر کرده
سپهر: اره هرسال داره تغییر میکنه
فرزین:من ۵ سال نبودم ولی اینجا اندازه ۱۰ سال عوض شده
(بهدیس)
داشتم لباس طراحی میکردم که یک چیزی میخواستم و زنگ زدم به سپهر و جواب دادم
سپهر: جانم ساحل جان؟
بهدیس: عشقم شب میخواستی بیایی خونه تو شرکتت توکمدت شالم هست وردار برام بیارش
سپهر:شال تو تویی کمد من چیکار میکنه؟
بهدیس:اون سری ک شالمو دراوردم دیگ یادم رفته وردارم
یکدفعه یک صدای اشنا امد
فرزین: چی قهوه خوشمزی دارید
سپهر: عشقم من کار دارم باید برم
بهدیس: باشه موفق باشی بای
گوشی رو قطع کردم ک فکر رفت به اون صدا خیلی اشنا بود یکجا شنیده بودم
(فرزین)
قرداد با سپهر سیفی بستم خیلی خوشحال بودم و قرار بود اون کلاب در انتالیا رو دوتایی اجاره کنیم و اینک ۱ماه من دیگ ایران بودم و بعد با سپهر و دوست دخترش میرفتیم انتالیا
رفتم پارکه ک قبلا با بهدیس میرفتم نشستم جای همیشگی ک با بهدیس تو بغل هم میشستیم
نشستم
فرزین: دلم برات خیلی تنگ شده بهدیس اگه زنده ای میشه پیدا بشی من کل تهران زیررو کردم نبودی اگه مردی چرا تنهام گذاشتی بهدیس الان کجایی با کی چیکار میکنی حالت خوبه؟ ازدواج کردی؟ گشنه ی؟ یا سیری؟ لباس مناسب داری به خودت میرسی چیکار میکنی بهدیس زود بیا پیشم یا اگه مردی منو ببر پیش خودت ک واقعا دلتگتم
(بهدیس)
(شب)
منتظره سپهر بودم و شامم رو اماده کرده بودم ک با صدای ماشینش فهمیدم امده دروا کردم
ک با یک شیرینی دست گل امد
بهدیس: قرداد بستی؟
سپهر:بله
پریدم تو بغلش
بهدیس:مبارک باشه عشقم
سپهر: سلامت باشی
با سپهر سفره رو پهن کردم نشستیم شام خوردیم
سپهر:مدارک هاتو بعدن بده ک کارهایی تو انجام بدم پاسپورت(درست گفتم؟) بگیرم برات
منشی:اقا سیفی (سپهر میگه)مهمونتو امدن
سپهر:بگین بیاین داخل
داشتم لباسمو مرتب میکردم ک
فرزین:سلام
سپهر:سلام اقا فرزین....(فامیلشو یادم رفته)بفرمایید بشینید
فرزین:مرسی
سپهر: ادرس رو خوب پیدا کردین؟
فرزین:نه میدونی خیلی تهران تغییر کرده
سپهر: اره هرسال داره تغییر میکنه
فرزین:من ۵ سال نبودم ولی اینجا اندازه ۱۰ سال عوض شده
(بهدیس)
داشتم لباس طراحی میکردم که یک چیزی میخواستم و زنگ زدم به سپهر و جواب دادم
سپهر: جانم ساحل جان؟
بهدیس: عشقم شب میخواستی بیایی خونه تو شرکتت توکمدت شالم هست وردار برام بیارش
سپهر:شال تو تویی کمد من چیکار میکنه؟
بهدیس:اون سری ک شالمو دراوردم دیگ یادم رفته وردارم
یکدفعه یک صدای اشنا امد
فرزین: چی قهوه خوشمزی دارید
سپهر: عشقم من کار دارم باید برم
بهدیس: باشه موفق باشی بای
گوشی رو قطع کردم ک فکر رفت به اون صدا خیلی اشنا بود یکجا شنیده بودم
(فرزین)
قرداد با سپهر سیفی بستم خیلی خوشحال بودم و قرار بود اون کلاب در انتالیا رو دوتایی اجاره کنیم و اینک ۱ماه من دیگ ایران بودم و بعد با سپهر و دوست دخترش میرفتیم انتالیا
رفتم پارکه ک قبلا با بهدیس میرفتم نشستم جای همیشگی ک با بهدیس تو بغل هم میشستیم
نشستم
فرزین: دلم برات خیلی تنگ شده بهدیس اگه زنده ای میشه پیدا بشی من کل تهران زیررو کردم نبودی اگه مردی چرا تنهام گذاشتی بهدیس الان کجایی با کی چیکار میکنی حالت خوبه؟ ازدواج کردی؟ گشنه ی؟ یا سیری؟ لباس مناسب داری به خودت میرسی چیکار میکنی بهدیس زود بیا پیشم یا اگه مردی منو ببر پیش خودت ک واقعا دلتگتم
(بهدیس)
(شب)
منتظره سپهر بودم و شامم رو اماده کرده بودم ک با صدای ماشینش فهمیدم امده دروا کردم
ک با یک شیرینی دست گل امد
بهدیس: قرداد بستی؟
سپهر:بله
پریدم تو بغلش
بهدیس:مبارک باشه عشقم
سپهر: سلامت باشی
با سپهر سفره رو پهن کردم نشستیم شام خوردیم
سپهر:مدارک هاتو بعدن بده ک کارهایی تو انجام بدم پاسپورت(درست گفتم؟) بگیرم برات
۵۴۴
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.