تک پارتی
تک پارتی جیمین
وقتی که برادر ناتنیته و
ا.ت ویو
داشتم کتاب میخوندم که جیمین اومد گفت ا.ت میگم بیا بریم شهر بازی منم قبول کردم رفتم آماده شدم رفتیم سوار ماشین شدیم بعد۳۰ مین رسیدیم رفتیم کلی بازی رفتیم منم گشنم بود گفتم بریم رستوران غذا بخوریم اون گفت باشه رفتیم غذا رو سفارش دادیم اورد خوردیم داشتیم میرفتم سوار ماشین شم که جیمین گفت بریم کافه رفتیم توی کافه بقلیه رستوران که بهم گفت چی میخوری منم گفتم شیک کاکائو بعد گارسون اوردم خوردم که جیمین گفت من راستش من برادر واقعه ایت نیستم من گفتم شوخیه بی مزه ای بود که گفت من شوخی نکردم و دوست دارم که دستم رو گرفت رفت حساب کرد و برد من رو توی ماشین رسدیم خونه انداختم روی تخت و روم خیمه زد و (اسمات) صبح که بیدار شدم زیر دلم درد میکرد یاد دیشب افتادم که جیمین پاشد وگفت دلت درد میکنه میخوای ماساژ بدم منم گقتم باشه بردم توی حموم گذاشتم توی وان و آب رو باز دلم رو ماساژ میداد منم گفتم دیشب توم خالی که نکردی که گفت ببخشید منم کپ کرده بودم دلم بهتر شد لباسامون رو پوشیدیم رفتیم پایین صبحونه خوردیم که من حالم بد شد که جیمین رفت یه بیبی چک گرفت که فهمیدم حاملم منم خوشحال شدم چون جیمین رو دوست دارم و بچه مون به دنیا اومد و من جیمین ازدواج کردیم و اینکه بچه مون دختر بود اسمش رو گذاشتیم بورام
#درخواستی
وقتی که برادر ناتنیته و
ا.ت ویو
داشتم کتاب میخوندم که جیمین اومد گفت ا.ت میگم بیا بریم شهر بازی منم قبول کردم رفتم آماده شدم رفتیم سوار ماشین شدیم بعد۳۰ مین رسیدیم رفتیم کلی بازی رفتیم منم گشنم بود گفتم بریم رستوران غذا بخوریم اون گفت باشه رفتیم غذا رو سفارش دادیم اورد خوردیم داشتیم میرفتم سوار ماشین شم که جیمین گفت بریم کافه رفتیم توی کافه بقلیه رستوران که بهم گفت چی میخوری منم گفتم شیک کاکائو بعد گارسون اوردم خوردم که جیمین گفت من راستش من برادر واقعه ایت نیستم من گفتم شوخیه بی مزه ای بود که گفت من شوخی نکردم و دوست دارم که دستم رو گرفت رفت حساب کرد و برد من رو توی ماشین رسدیم خونه انداختم روی تخت و روم خیمه زد و (اسمات) صبح که بیدار شدم زیر دلم درد میکرد یاد دیشب افتادم که جیمین پاشد وگفت دلت درد میکنه میخوای ماساژ بدم منم گقتم باشه بردم توی حموم گذاشتم توی وان و آب رو باز دلم رو ماساژ میداد منم گفتم دیشب توم خالی که نکردی که گفت ببخشید منم کپ کرده بودم دلم بهتر شد لباسامون رو پوشیدیم رفتیم پایین صبحونه خوردیم که من حالم بد شد که جیمین رفت یه بیبی چک گرفت که فهمیدم حاملم منم خوشحال شدم چون جیمین رو دوست دارم و بچه مون به دنیا اومد و من جیمین ازدواج کردیم و اینکه بچه مون دختر بود اسمش رو گذاشتیم بورام
#درخواستی
۷.۳k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.