تک پارتی نامی
امروز دیر به مدرسه رسیدم ولی سریع خودمو رسوندم و رفتم تو کلاس که نامجون نگاهم کرد.
درسته اون هم دوست پسرمه هم معلمم.
زنگ تفریح شد و من هنوز داشتم مینوشتم که سایشو بالا سرم حس کردم.
سرمو به سمتش برگردوندم که قهوه گرمی بهم داد نامی:بیا دل دردتو کمتر میکنه
ات:ت..تو از کجا میدونی
نامی:یعنی نباید تاریخ پریود شدن دوست دخترمو بدونم.
با این حرفش گونه هام سرخ شد و سرمو پایین انداختم. داشتم میخوردم و مینوشتم که دستشو رو سرم حس کردم.
نامی:خیلی موهای خوبی داری حس خوبی بهم میده
لبخندی زدم و مشغول نوشتن بقیه درسم شدم.
که گفت:خوشحالم که تورو توی زندگیم دارم.
ات:منم خوشحالم که همچین مردی رو رو توی زندگیم ملاقات کردم و اون الان جزوی از زندگیمن
درسته اون هم دوست پسرمه هم معلمم.
زنگ تفریح شد و من هنوز داشتم مینوشتم که سایشو بالا سرم حس کردم.
سرمو به سمتش برگردوندم که قهوه گرمی بهم داد نامی:بیا دل دردتو کمتر میکنه
ات:ت..تو از کجا میدونی
نامی:یعنی نباید تاریخ پریود شدن دوست دخترمو بدونم.
با این حرفش گونه هام سرخ شد و سرمو پایین انداختم. داشتم میخوردم و مینوشتم که دستشو رو سرم حس کردم.
نامی:خیلی موهای خوبی داری حس خوبی بهم میده
لبخندی زدم و مشغول نوشتن بقیه درسم شدم.
که گفت:خوشحالم که تورو توی زندگیم دارم.
ات:منم خوشحالم که همچین مردی رو رو توی زندگیم ملاقات کردم و اون الان جزوی از زندگیمن
۱۶.۱k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.