bad girl: 66
3ماه بعد
تو این3ماه اینقد همو اذیت کرده بودیم که اجوماوخدمتکارا دیگه کلافه شده بودن همش باهم جنگو دعوا داشتیم فقط مشکل اینجا بود کوک خیلی حساس شده همش گیر میداد که با پسرا زیاد گرم نگیرم هرجا میخواو برو بهش بگم یا با خودش برم
امروز با یه مدل معروف میخواستم تبلیغ بازی کنم کوکم عکسبردار بود لباسو پوشیدم میکاپ و مدل موهام تموم شد رفتم سر صحنه که اون مدله هم اونجا بود(اسلاید1)
مدل: سلام خانم لی
کوک ازون طرف اومد دستشو انداخت دور کمرم
کوک: خانم جئون نه لی
مدل: بله معذرت میخوام خانم جئون
هانا: سلام
مدل: چطوره شروع کنیم
هانا: شروع کنیم
شروع کردیم عکسبرداریو
این پسره دیگه خیلی داش خودشو نزدیکم میکرد درسته واسه عکسبرداری بود ولی دیگه زیاده روی داش میکرد سرشو نزدیک گردنم کرد که
هانا: فک کنم یکم استراحت کنیم خوبه(حرص)
مدل: اوه......باشه
همه: باشه
خواستم برم کافه شرکت که یکی دستمو گرف چسبوندم به دیوار
هانا: چیکار میکنی
دستاشو گذاش دو طرف سرم
کوک: دوس داری منو حرص بدی چرا گذاشتی اون یارو انقد بهت نزدیک بشه(حرص)
هانا: من چمه خودش بهم نزدیک شد تازه واسه عکسبرداری باید این ژستارو میگرفت
کوک: هرچیم باشه نباید میزاشتی بهت نزدیک بشه
هانا: مندم اصلا تو با من چیکار داری؟ خودت بهتراز هرکسی میدونی ازدواجمون اجباری بوده تو رو همه چی حساسیت نشون میدی
کوک: هنوز نفهمیدی نه؟ چون دوست دارم میفهمی نمیخوام جز خودم به پسر دیگه ای نزدیک بشی یا باهاش گرم بگیری اونوقت این مردک اینجوری بهت نزدیک میشه میف وسط عکسبرداریم وگرنه زندش نمیزاشتم
هانا: چی؟
کوک: آیشش اره ارع من عاشقتم خیلیم دوست دارم
هانا: ببین من......
نزاش حرفمو بزنم لباشو گذاش رولبام دستامم گرفته بود به زور ولم کرد
کوک: خیلی خوشمزه ای
هانا: مردک داشتم حرف میزدم
کوک: میدونم میخوای چی بگی تو هنوز منو فقط به عنوان دوستت دوس داری
هانا: نه
کوک: پ چی
هانا: منم دوست دارم
کوک: واقعا؟
محکم بغلم کرد
هانا: خودت منو بهتر از خودم میشناسی بیشتر وقتا با کسایی که خیلی دوسشون دارم لج میکنم یا اذیتشون میکنم
تو این3ماه اینقد همو اذیت کرده بودیم که اجوماوخدمتکارا دیگه کلافه شده بودن همش باهم جنگو دعوا داشتیم فقط مشکل اینجا بود کوک خیلی حساس شده همش گیر میداد که با پسرا زیاد گرم نگیرم هرجا میخواو برو بهش بگم یا با خودش برم
امروز با یه مدل معروف میخواستم تبلیغ بازی کنم کوکم عکسبردار بود لباسو پوشیدم میکاپ و مدل موهام تموم شد رفتم سر صحنه که اون مدله هم اونجا بود(اسلاید1)
مدل: سلام خانم لی
کوک ازون طرف اومد دستشو انداخت دور کمرم
کوک: خانم جئون نه لی
مدل: بله معذرت میخوام خانم جئون
هانا: سلام
مدل: چطوره شروع کنیم
هانا: شروع کنیم
شروع کردیم عکسبرداریو
این پسره دیگه خیلی داش خودشو نزدیکم میکرد درسته واسه عکسبرداری بود ولی دیگه زیاده روی داش میکرد سرشو نزدیک گردنم کرد که
هانا: فک کنم یکم استراحت کنیم خوبه(حرص)
مدل: اوه......باشه
همه: باشه
خواستم برم کافه شرکت که یکی دستمو گرف چسبوندم به دیوار
هانا: چیکار میکنی
دستاشو گذاش دو طرف سرم
کوک: دوس داری منو حرص بدی چرا گذاشتی اون یارو انقد بهت نزدیک بشه(حرص)
هانا: من چمه خودش بهم نزدیک شد تازه واسه عکسبرداری باید این ژستارو میگرفت
کوک: هرچیم باشه نباید میزاشتی بهت نزدیک بشه
هانا: مندم اصلا تو با من چیکار داری؟ خودت بهتراز هرکسی میدونی ازدواجمون اجباری بوده تو رو همه چی حساسیت نشون میدی
کوک: هنوز نفهمیدی نه؟ چون دوست دارم میفهمی نمیخوام جز خودم به پسر دیگه ای نزدیک بشی یا باهاش گرم بگیری اونوقت این مردک اینجوری بهت نزدیک میشه میف وسط عکسبرداریم وگرنه زندش نمیزاشتم
هانا: چی؟
کوک: آیشش اره ارع من عاشقتم خیلیم دوست دارم
هانا: ببین من......
نزاش حرفمو بزنم لباشو گذاش رولبام دستامم گرفته بود به زور ولم کرد
کوک: خیلی خوشمزه ای
هانا: مردک داشتم حرف میزدم
کوک: میدونم میخوای چی بگی تو هنوز منو فقط به عنوان دوستت دوس داری
هانا: نه
کوک: پ چی
هانا: منم دوست دارم
کوک: واقعا؟
محکم بغلم کرد
هانا: خودت منو بهتر از خودم میشناسی بیشتر وقتا با کسایی که خیلی دوسشون دارم لج میکنم یا اذیتشون میکنم
۱۲.۹k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.