چند پارتی کوک پارت اخر

چهار سال بعد

کوک : ات جیا بدویید دیگه دیر شد

جیا : اومدیم بابایی

جیا بدو بدو رفت بغل باباش

کوک : اخ من فدای تو بشم جوجه کوچولو

کوک : ات عزیزم اومدی

ات : اره دارم میام

ات از پله ها اومد پایین کوک همین طور بهش خیره شده بود

کوک : هر روز به خودم افتخار میکنم که همچین زن خوشگلی دارم

ات : می خنده

کوک : خب دیگه بریم فرشته های من امروز روز خیلی مهمی چون جوجه کوچولوم قراره پنج ساله بشه

جیا : یوهو بزن بریم

ات و کوک باهم میخندن

کوک : خیلی دوست دارم ممنون که هستی

ات : همچنین منم خیلی دوست دارم و همیشه میخوام که کناره من و جیا باشی

بعد همو بوسیدن و به زندگی عاشقانه شان ادامه دادند و بعد چند مدت صاحب ی پسر خوشگل هم شدن

ادمین : عرررررر😭😭

بچه ها لباس ات گذاشتم بعد اون خوده جیا رو گذاشتم و بعد اون استایل کوک رو گذاشتم

خب بچه ها این چند پارتی هم تموم شد درخواستی دارین بگین خدافظ ✋😭