وانشات کوکی پارت ۲
داشتم سمت پله های بالای پشت بوم میرفتم که صداهاشونو
شنیدم....اون سه تا واقعا شیطون بودن
نفس عمیقی کشیدمو به راهم ادامه دادم که بالخره دیدمشون ولی
هیچ مکثی نکردمو به راهم ادامه دادم...
-هی کجا میری!
سعی کردم جلوی زبونمو بگیرم چون اگه میخواستم حرف بزنم
واقعا ب دردسر میوفتادم
چندتا پله هم رفتم که جلومو گرفتن ...خواستم برگردم ولی محاصرم
کرده بودن!
موهامو پشت گوشم زدمو سرمو بلند کردم
شت...چقدر خوشگلن از نزدیک...فکرمو به حاشیه نکشوندمو گفتم
+میرم کتاب بخونم!
یکیشون که موهاش ابی بود گفت:چه کتابییییی؟
+بیشعوری!
زل زد به چشمام انگار خشک شده بود شونه هامو بال انداختم
+اسم کتابه !
اونیکی که عینک گرد زده بودو شلوار زاپ دار پوشیده بود
گفت:من چراتو رو ندیدم؟کی اومدی؟
+فکر نمیکنم باید به هیچ کدومتون جواب بدم پس ولم کنین!
ادامه داره.....
لایک کامنت پلیز🍪🍒🐰
شنیدم....اون سه تا واقعا شیطون بودن
نفس عمیقی کشیدمو به راهم ادامه دادم که بالخره دیدمشون ولی
هیچ مکثی نکردمو به راهم ادامه دادم...
-هی کجا میری!
سعی کردم جلوی زبونمو بگیرم چون اگه میخواستم حرف بزنم
واقعا ب دردسر میوفتادم
چندتا پله هم رفتم که جلومو گرفتن ...خواستم برگردم ولی محاصرم
کرده بودن!
موهامو پشت گوشم زدمو سرمو بلند کردم
شت...چقدر خوشگلن از نزدیک...فکرمو به حاشیه نکشوندمو گفتم
+میرم کتاب بخونم!
یکیشون که موهاش ابی بود گفت:چه کتابییییی؟
+بیشعوری!
زل زد به چشمام انگار خشک شده بود شونه هامو بال انداختم
+اسم کتابه !
اونیکی که عینک گرد زده بودو شلوار زاپ دار پوشیده بود
گفت:من چراتو رو ندیدم؟کی اومدی؟
+فکر نمیکنم باید به هیچ کدومتون جواب بدم پس ولم کنین!
ادامه داره.....
لایک کامنت پلیز🍪🍒🐰
۳۳.۷k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.