`` بین عشق و نفرت``
`` بین عشق و نفرت``
پارت ۳
ویو می هی
وقتی پیاده شدم رفتیم سمت به خونه البته دروغ نگم خونه نبود قصر بود ها بین خودمون بمونه حالااا مهم نی خو بریم سراغ اصل مطلب اره وقتی رسیدیم یه زن درو برامون باز کرد حیاطم ماشاالله پر از محافظ موندم واسه چیه حالا ولش
ویو کوک
از وقتی از ماشین پیاده شدیم همش تو فکره موندم به چی داره فکر میکنه اما اگه به خواد فکر فرار به سرش بزنه مرگ بهش سلام خواهم کرد...
ویو می هی
با همون زنه رفتیم تو یکی از اتاق ها و کنارم نشست و اسمم و پرسید
می هی : من می هی هستم و شما؟
... : منم اجوما هستم
می هی: اها فقط این کیه که منو اینجا اورده؟
اجوما : 😂 دخترم این هر کسی نیست تو تا وقتی که اینجایی باید به ایشون بگی ارباب و اینجا قوانینی داره
می هی : اها چه قوانینی؟
اجوما : ۱ _ باید بهش بگی ارباب وگرنه خیلی بد تنبیه میشی
۲ _ نباید به ایشون بی احترامی کنی
۳ _ هر روز صبح ساعت ۶ صبح باید تز خواب بیدارشی و واسه ارباب صبحانه درست کنی
وکلی چیز دیگه که خواهی فهمید...
می هی : چقدر چرت و زیاد حالا مهم نی باید قبول کنم
اجوما : تو انجام نده تا ببینی چه...
می هی: باشهههه گل خوردم
ویو جونگکوک
به اجوما گفتم یه اتاق بهش بده من خیلی با اجوما صمیمیم مثل مادرمه حالا بعد از اینکه رفت تو اتاقش منم رفتن تو اتاقم تا درو باز کردم باز این جیمین زنگ زد ما هروقت از در اتاق رد شدیم این بچه به ما زنگ زد
جیمین : بههههه هیونگ گلم
جونگکوک : چی میخوای جیمی؟
جیمین : عه وا هیونگم چشه؟
جونگکوک : جیمین کارتو بگو دیگه
جیمین : خب حالا بزار بریم سر اصل مطلب ببین ....
شرایط : ۲۰ لایک ۲۵ کامنت
پارت ۳
ویو می هی
وقتی پیاده شدم رفتیم سمت به خونه البته دروغ نگم خونه نبود قصر بود ها بین خودمون بمونه حالااا مهم نی خو بریم سراغ اصل مطلب اره وقتی رسیدیم یه زن درو برامون باز کرد حیاطم ماشاالله پر از محافظ موندم واسه چیه حالا ولش
ویو کوک
از وقتی از ماشین پیاده شدیم همش تو فکره موندم به چی داره فکر میکنه اما اگه به خواد فکر فرار به سرش بزنه مرگ بهش سلام خواهم کرد...
ویو می هی
با همون زنه رفتیم تو یکی از اتاق ها و کنارم نشست و اسمم و پرسید
می هی : من می هی هستم و شما؟
... : منم اجوما هستم
می هی: اها فقط این کیه که منو اینجا اورده؟
اجوما : 😂 دخترم این هر کسی نیست تو تا وقتی که اینجایی باید به ایشون بگی ارباب و اینجا قوانینی داره
می هی : اها چه قوانینی؟
اجوما : ۱ _ باید بهش بگی ارباب وگرنه خیلی بد تنبیه میشی
۲ _ نباید به ایشون بی احترامی کنی
۳ _ هر روز صبح ساعت ۶ صبح باید تز خواب بیدارشی و واسه ارباب صبحانه درست کنی
وکلی چیز دیگه که خواهی فهمید...
می هی : چقدر چرت و زیاد حالا مهم نی باید قبول کنم
اجوما : تو انجام نده تا ببینی چه...
می هی: باشهههه گل خوردم
ویو جونگکوک
به اجوما گفتم یه اتاق بهش بده من خیلی با اجوما صمیمیم مثل مادرمه حالا بعد از اینکه رفت تو اتاقش منم رفتن تو اتاقم تا درو باز کردم باز این جیمین زنگ زد ما هروقت از در اتاق رد شدیم این بچه به ما زنگ زد
جیمین : بههههه هیونگ گلم
جونگکوک : چی میخوای جیمی؟
جیمین : عه وا هیونگم چشه؟
جونگکوک : جیمین کارتو بگو دیگه
جیمین : خب حالا بزار بریم سر اصل مطلب ببین ....
شرایط : ۲۰ لایک ۲۵ کامنت
۷.۲k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.