پارت51
رفتیم نشستیم نگاهی به درو ورم کردم نگاهی به کوک<br>
جونگکوک زیادی جذابه میترسم بدزدنش<br>
بلند شدم دستشو کشیدم بردمش بیرون<br>
_بیبی چیزی شده؟ <br>
دستشو میکشیدمو هیچی نمیگفتم<br>
رسیدیم به پارکینگ کسی نبود اونجا<br>
دستمو محکم گرفت کشوندم سمت خودش<br>
تکیه داد به دیوار<br>
منم چسبوند به خودش<br>
با تعجب نگاهش کردم<br>
دستشو محکم دور کمرم حلقه کرد<br>
موهامو نوازش کرد<br>
_کیوتچه من نمیخواد بگه چیشده؟ <br>
+کوک... ت... تو زیادی جذابی میترسم بدزدنتتتتتت<br>
_بیبی(خنده) <br>
تا وقتی من ترو دوس دارم چرا میترسی اخههه<br>
+من به تو اعتماد دارم به بقیه ندارم<br>
به قیافه ناراحت و کیوتم نگاهی کردو لبخندی زد<br>
منو خیلی چسبوند به خودش جوری ک صورتم به اندازه یه مورچه فاصله داشت<br>
با تعجب و خجالت نگاهش میکردم<br>
به موهام نگاه میکرد دستش هم رویه صورتم بود<br>
داشت صورتمو نوازش میکرد<br>
بعد تو چشم هام نگاه کرد<br>
اروم لبخندی زد<br>
چشماشو بست لبشو گذاشت رویه لبم<br>
دستشو فرو برد تویه موهام<br>
شروع کرد به مک زدن<br>
منم چشم هامو بستم و همراهیش کردم<br>
کوک تحریک شده بود<br>
محکم مک میزد<br>
+اومم(میخواستم لبمو جدا کنم درد گرفت لبم) <br>
محکم گاز گرفت لبمو که نکنم<br>
ادامه داد<br>
پرش زمانی<br>
کوک مست بود<br>
دستشو سفت گرفتم نره سمت اونا<br>
نگاهم کرد عصبی شد<br>
دسمتو کشید<br>
_نکن میخوام برم<br>
مست بود <br>
اشک تو چشام جمع شد<br>
خجالت کشیدم رفت سمت دخترا<br>
میتونم به جرعت بگم همه دخترا بدنشو دست مالی کردن<br>
کوک نشست<br>
یکی از دخترا نشست رویه پاهاش<br>
خیلی عصبی شدم<br>
کوک خندید<br>
دکمه لباسشو باز کرد<br>
بدجوری مست بود نباید میزاشتم بخوره<br>
سریع رفتم سمتشون دختره رو انداختم پایین<br>
دست کوک رو گرفتم سریع بردمش تو. ماشین<br>
حرکت کردم سمت یه کوچه خلوت<br>
کوک با خنده نگاهم میکرد<br>
رفتم تو یه کوچه خلوت دره ماشینو قفل کردم<br>
کوک دکمه هایه لباسش باز بود<br>
رفتم نشستم رویه پاهاش<br>
خیلی هات شده بود<br>
از حسادت زیاد لبمو چسبوندم رویه لبش<br>
محکم مک میزدم<br>
کوک با ناله همراهیم میکرد<br>
بعد از چندمین لبمو جدا کردم<br>
نگاهم میکرد<br>
یه چک زدم بهش عصبی بودم<br>
کوک میخندید تو باغ نبود <br>
_تهیونگ خیلی دوست دارم... اومـ.... <br>
+آره دیدم لایه دخترا اون دختره هرزه نشست رویه پاهات هیچی بهش نگفتی<br>
کوک سرشو فرو برد تویه گردنم شروع کرد به مک زدنه گردنم<br>
+کوک با توام<br>
کم کم مک میزد<br>
منم تحریک شدم با ناله هاش و نفس داغش<br>
.... <br>
+کوکی بسته... اخخ... جرر خوردم.... اوممم<br>
کوک از داخلم در اورد<br>
پرش زمانی <br>
نشسته بودیم تو ماشین<br>
کوک مستیش پریده بود<br>
اروم بغلم کرد بوسم کرد<br>
+کوک من قهرم با من حرف نزن<br>
_بیبی چرا اخه<br>
+چرااا با اون دخترهههههه حرف میزدیییی
ادامه.
جونگکوک زیادی جذابه میترسم بدزدنش<br>
بلند شدم دستشو کشیدم بردمش بیرون<br>
_بیبی چیزی شده؟ <br>
دستشو میکشیدمو هیچی نمیگفتم<br>
رسیدیم به پارکینگ کسی نبود اونجا<br>
دستمو محکم گرفت کشوندم سمت خودش<br>
تکیه داد به دیوار<br>
منم چسبوند به خودش<br>
با تعجب نگاهش کردم<br>
دستشو محکم دور کمرم حلقه کرد<br>
موهامو نوازش کرد<br>
_کیوتچه من نمیخواد بگه چیشده؟ <br>
+کوک... ت... تو زیادی جذابی میترسم بدزدنتتتتتت<br>
_بیبی(خنده) <br>
تا وقتی من ترو دوس دارم چرا میترسی اخههه<br>
+من به تو اعتماد دارم به بقیه ندارم<br>
به قیافه ناراحت و کیوتم نگاهی کردو لبخندی زد<br>
منو خیلی چسبوند به خودش جوری ک صورتم به اندازه یه مورچه فاصله داشت<br>
با تعجب و خجالت نگاهش میکردم<br>
به موهام نگاه میکرد دستش هم رویه صورتم بود<br>
داشت صورتمو نوازش میکرد<br>
بعد تو چشم هام نگاه کرد<br>
اروم لبخندی زد<br>
چشماشو بست لبشو گذاشت رویه لبم<br>
دستشو فرو برد تویه موهام<br>
شروع کرد به مک زدن<br>
منم چشم هامو بستم و همراهیش کردم<br>
کوک تحریک شده بود<br>
محکم مک میزد<br>
+اومم(میخواستم لبمو جدا کنم درد گرفت لبم) <br>
محکم گاز گرفت لبمو که نکنم<br>
ادامه داد<br>
پرش زمانی<br>
کوک مست بود<br>
دستشو سفت گرفتم نره سمت اونا<br>
نگاهم کرد عصبی شد<br>
دسمتو کشید<br>
_نکن میخوام برم<br>
مست بود <br>
اشک تو چشام جمع شد<br>
خجالت کشیدم رفت سمت دخترا<br>
میتونم به جرعت بگم همه دخترا بدنشو دست مالی کردن<br>
کوک نشست<br>
یکی از دخترا نشست رویه پاهاش<br>
خیلی عصبی شدم<br>
کوک خندید<br>
دکمه لباسشو باز کرد<br>
بدجوری مست بود نباید میزاشتم بخوره<br>
سریع رفتم سمتشون دختره رو انداختم پایین<br>
دست کوک رو گرفتم سریع بردمش تو. ماشین<br>
حرکت کردم سمت یه کوچه خلوت<br>
کوک با خنده نگاهم میکرد<br>
رفتم تو یه کوچه خلوت دره ماشینو قفل کردم<br>
کوک دکمه هایه لباسش باز بود<br>
رفتم نشستم رویه پاهاش<br>
خیلی هات شده بود<br>
از حسادت زیاد لبمو چسبوندم رویه لبش<br>
محکم مک میزدم<br>
کوک با ناله همراهیم میکرد<br>
بعد از چندمین لبمو جدا کردم<br>
نگاهم میکرد<br>
یه چک زدم بهش عصبی بودم<br>
کوک میخندید تو باغ نبود <br>
_تهیونگ خیلی دوست دارم... اومـ.... <br>
+آره دیدم لایه دخترا اون دختره هرزه نشست رویه پاهات هیچی بهش نگفتی<br>
کوک سرشو فرو برد تویه گردنم شروع کرد به مک زدنه گردنم<br>
+کوک با توام<br>
کم کم مک میزد<br>
منم تحریک شدم با ناله هاش و نفس داغش<br>
.... <br>
+کوکی بسته... اخخ... جرر خوردم.... اوممم<br>
کوک از داخلم در اورد<br>
پرش زمانی <br>
نشسته بودیم تو ماشین<br>
کوک مستیش پریده بود<br>
اروم بغلم کرد بوسم کرد<br>
+کوک من قهرم با من حرف نزن<br>
_بیبی چرا اخه<br>
+چرااا با اون دخترهههههه حرف میزدیییی
ادامه.
۲.۳k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.