Escape love part. 20
از دید ته
با مهربونی کنارم نشسته بود و دوباره دستامو گرفت
دستای گرمی که هر دفعه داخل داستامه حس ارامش میده
با لبخند بهم نگاه می کرد و لباشو برای صحبت کردن تکون میداد
تمام حرکاتی که انجام میداد برام خیلی اروم مثل فیلمایی که حرکت اهسته دارن حرکت می کرد
تو چشماش کسی دوتا تیله قهوه ای بود نگاه می کردم
تمام این دختر در شده بود از مهربونی و امید
امیدی که این چند ماه بهم داده بود توی هر شرایطی
به لباس صورتی و پفکیش نگاه کردم
دوباره به چشماش نگاه کردم و باز به لباش
دستشو فشردمش و سمت خودم کشوندم و لبا شو بین لبام گیر انداختم
شوکه شده بود چشماش باز بود و راه نفسش انگار بسته شده بود
چشمامو روی هم گذاشتمو از لباش گاز ریزی زدم که چشماش گرم شد و همراهی کرد
چشمام بسته بود و به تم خوب لباش و داخل دهنم حس می کردم حواسم پرت شده بود
تعم بلوبری میداد نیش خندی به تعم لباش زدمو بعد دو دقیقه سرمو عقب کشیدمو بهش نگاه کردم
لپاش گل انداخته بود و رژ لبش یکم پخش شده بود
به شکلش خندیدن و با انگشت شستمو رژش رو پاک کردم
جیمین:اووووووووووو
کوک:واووووووووو
یه دفعه صدای او کردن جیمین و کوک امد
هه مین که بیشتر از همیشه خجالت کشیده بود دستشو جلو چشماش گذاشت و سرشو انداخت پایین
به کیوت بازی هاش خنده ریزی کردمو دستمو پشت کمرش گذاشتم و سمت خودم کشوندمش
که صدای اووو کردن جیمین و کوک بیشتر شد
جیمین : از کی با همین شیطونا؟؟
هه منی همین جوری که سرش رو سیتم بود داد زد و جواب جیمین داد
+جیمینبنیننبننینینینین خفهههههه
جیمین :😂😂😂تهیوننگ تو بگو بلا کی بهش اعتراف کردی
جیمین خنده جوکری زده بود و چهره کوک هم خیلی دور شروع اشتیاغ برای جواب بود که هوای امد داخل
دستشو روی شکمش گذاشته بود و به زور سمت مبل امد
جیمین: هوسوکا چی شده؟؟؟
سریع سمتش گرفت
با مهربونی کنارم نشسته بود و دوباره دستامو گرفت
دستای گرمی که هر دفعه داخل داستامه حس ارامش میده
با لبخند بهم نگاه می کرد و لباشو برای صحبت کردن تکون میداد
تمام حرکاتی که انجام میداد برام خیلی اروم مثل فیلمایی که حرکت اهسته دارن حرکت می کرد
تو چشماش کسی دوتا تیله قهوه ای بود نگاه می کردم
تمام این دختر در شده بود از مهربونی و امید
امیدی که این چند ماه بهم داده بود توی هر شرایطی
به لباس صورتی و پفکیش نگاه کردم
دوباره به چشماش نگاه کردم و باز به لباش
دستشو فشردمش و سمت خودم کشوندم و لبا شو بین لبام گیر انداختم
شوکه شده بود چشماش باز بود و راه نفسش انگار بسته شده بود
چشمامو روی هم گذاشتمو از لباش گاز ریزی زدم که چشماش گرم شد و همراهی کرد
چشمام بسته بود و به تم خوب لباش و داخل دهنم حس می کردم حواسم پرت شده بود
تعم بلوبری میداد نیش خندی به تعم لباش زدمو بعد دو دقیقه سرمو عقب کشیدمو بهش نگاه کردم
لپاش گل انداخته بود و رژ لبش یکم پخش شده بود
به شکلش خندیدن و با انگشت شستمو رژش رو پاک کردم
جیمین:اووووووووووو
کوک:واووووووووو
یه دفعه صدای او کردن جیمین و کوک امد
هه مین که بیشتر از همیشه خجالت کشیده بود دستشو جلو چشماش گذاشت و سرشو انداخت پایین
به کیوت بازی هاش خنده ریزی کردمو دستمو پشت کمرش گذاشتم و سمت خودم کشوندمش
که صدای اووو کردن جیمین و کوک بیشتر شد
جیمین : از کی با همین شیطونا؟؟
هه منی همین جوری که سرش رو سیتم بود داد زد و جواب جیمین داد
+جیمینبنیننبننینینینین خفهههههه
جیمین :😂😂😂تهیوننگ تو بگو بلا کی بهش اعتراف کردی
جیمین خنده جوکری زده بود و چهره کوک هم خیلی دور شروع اشتیاغ برای جواب بود که هوای امد داخل
دستشو روی شکمش گذاشته بود و به زور سمت مبل امد
جیمین: هوسوکا چی شده؟؟؟
سریع سمتش گرفت
۱۶.۷k
۰۱ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.