بچه های عزیز داستان دوستم را میخواهم تعریف کنم
بچه های عزیز داستان دوستم را میخواهم تعریف کنم
منو دوستم داشتیم برمیگشتیم از مدرسه که کراشش از پشت اونو میترسونه و اروم دستشو میذاره روی چشاش دوستم انیساست این انیسا خیلی خجالتیه البته بگم این انیسا طرفو دوست نداره پسرع دوستش داره ارهدیگه این کله شق گفته من لیوای و دوست دارم نه تو ی بیریخت هر بار هم میزدم سرش میگفتم احمق تو الان چه انتظاری داری انیمه ی اتک ان تایتانارو ببینه لعنتی اره دیگع قضیه اینجوریا بود🙄😑😐📿📿📿
منو دوستم داشتیم برمیگشتیم از مدرسه که کراشش از پشت اونو میترسونه و اروم دستشو میذاره روی چشاش دوستم انیساست این انیسا خیلی خجالتیه البته بگم این انیسا طرفو دوست نداره پسرع دوستش داره ارهدیگه این کله شق گفته من لیوای و دوست دارم نه تو ی بیریخت هر بار هم میزدم سرش میگفتم احمق تو الان چه انتظاری داری انیمه ی اتک ان تایتانارو ببینه لعنتی اره دیگع قضیه اینجوریا بود🙄😑😐📿📿📿
۶۴۸
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.