فیک گنگ مافیایی سیاه ادامه پارت 15
ویو تهیونگ
_: نامجون ما الان اینجا، بیرون از شهر چیکار کنیم؟!
✓: خب معلومه...این بی سیم رو اگر داخل عمارت روشن میکردم مأمورهای USB میرختن رو سرمون...الان که بیرون از شهر هستیم انتن براشون درست نمیره که بخوان بی سیم رو ردیابی کنن
_: خب اصلا چرا باهاشون ارتباط برقرار کردی؟
✓: برای اینکه ردیابی کنم لازم بود
من که حوصلم سر رفته بود و تابستونم بود و هوا هم به شدت گرم بود رقتم توی ماشین کولر هم روشن کردم...یه چرتی هم بزنم تا کار نامجون تموم شه
£: وای زود باش نامجون...تابستونه هوای خیلی گرمه...مارو اوردی اینجا که کبابمون کنی؟!
✓: تو هم که فقط بلدی غر بزنی...اگه نمیتونی وایستی برو مثل تهیونگ توی ماشین بشین کولر ماشینم روشن کن نی نی کوچولو
£: عه...درست با من صحبت کن
✓: فقط برو...بزار حواس منم جمع باشه
(نیم ساعت بعد)
✓: اخیش...تموم شد...و اینم از این...بچه هااااااااا...بیان ردیابیشون کردم
_: هااااا...چیه؟...چی شده؟...تازه چشمم گرم گرفته بود
✓: بیان دیگه...بیا پیداشون کردم (ادمین: دوستان یه نکته ای رو نگفتم سازمان USB دور از چشم همه هست یعنی مخفی هست کسی غیر از خود مأمور های سازمان نمیدونن که کجاست)...چی؟
£: خب چی شد؟...پیداش کردی بیا برگردیم افرادمون رو جمع کنیم به اونجا حمله کنیم دیگه
✓: وایسا ببینم...سازمان USB یه اداره کوچیک سرمایه گذاری هست...اونم توی جنوب سئول!!!
_: حالا چه فرقی میکنه بیا برگردیم عمارت تا یه نقشه بریزیم...اول باید برای اون هون یه نقشه بریزیم تا بیشتر از این لومون نداده
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم به سمت عمارت
㋛🄴🄽🄳㋛
_: نامجون ما الان اینجا، بیرون از شهر چیکار کنیم؟!
✓: خب معلومه...این بی سیم رو اگر داخل عمارت روشن میکردم مأمورهای USB میرختن رو سرمون...الان که بیرون از شهر هستیم انتن براشون درست نمیره که بخوان بی سیم رو ردیابی کنن
_: خب اصلا چرا باهاشون ارتباط برقرار کردی؟
✓: برای اینکه ردیابی کنم لازم بود
من که حوصلم سر رفته بود و تابستونم بود و هوا هم به شدت گرم بود رقتم توی ماشین کولر هم روشن کردم...یه چرتی هم بزنم تا کار نامجون تموم شه
£: وای زود باش نامجون...تابستونه هوای خیلی گرمه...مارو اوردی اینجا که کبابمون کنی؟!
✓: تو هم که فقط بلدی غر بزنی...اگه نمیتونی وایستی برو مثل تهیونگ توی ماشین بشین کولر ماشینم روشن کن نی نی کوچولو
£: عه...درست با من صحبت کن
✓: فقط برو...بزار حواس منم جمع باشه
(نیم ساعت بعد)
✓: اخیش...تموم شد...و اینم از این...بچه هااااااااا...بیان ردیابیشون کردم
_: هااااا...چیه؟...چی شده؟...تازه چشمم گرم گرفته بود
✓: بیان دیگه...بیا پیداشون کردم (ادمین: دوستان یه نکته ای رو نگفتم سازمان USB دور از چشم همه هست یعنی مخفی هست کسی غیر از خود مأمور های سازمان نمیدونن که کجاست)...چی؟
£: خب چی شد؟...پیداش کردی بیا برگردیم افرادمون رو جمع کنیم به اونجا حمله کنیم دیگه
✓: وایسا ببینم...سازمان USB یه اداره کوچیک سرمایه گذاری هست...اونم توی جنوب سئول!!!
_: حالا چه فرقی میکنه بیا برگردیم عمارت تا یه نقشه بریزیم...اول باید برای اون هون یه نقشه بریزیم تا بیشتر از این لومون نداده
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم به سمت عمارت
㋛🄴🄽🄳㋛
۴.۲k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.