پارت چارم فصل سه
از زبان ا/ت:درو زدم و رفتم داخل
+تهیونگ باید باهم حرف بزنیم
_بگو
+میخوام برم
_همچین حقیو نداری
+چرا اونوقت
بیخیال تو هیچی من نیستی و من به عنوان خدمت کار اومده بودم که الانم استعفا میدم
_خب اگه بری منو لو میدی که
+نه باید مدرکی داشته باشم
_باشه بسلامت
+همین
_چی همین
+به همین راحتی ولم میکنی
_چه مرگته خودت خواستی
+باشه خود دانی
_بقران تو مریضی
+اتاقو ترک کردم و رفتم وسایلامو جمع کردم نمیدونم چرا انقد به تهیونگ وابسته بودم ولی خب ایندمون باهم نبود
رفتم از اجوما و بقیه خدافظی کردم
یک ماه بعد:
از زبان ا/ت:سریع کفشمو پوشیدم و رفتم امروز قرار بود یه اکیب دزد رو گیر بندازم چون بانک نزدیک بود پیاده رفتم داشتم میدویدم که یه ماشین بهم خورد
و بعدش هیچی یادم نیومد
از زبان ته:خیلی عجله داشتم با نهایت سرعت به سمت عمارت میرفتم که خوردم به یکی
اون ا/ت بود باورم نمیشه
سریع بردمش بیمارستان حالم بد بود بعد یه ماه دیدمش ولی اینجوری
ا/ت:چشامو باز کردم تو بیمارستان بودم شت دزدا موفق شدن اَه بفهمم کی منو با ماشین له کرد زندش نمیزارم
ته:رفتم دارو های لازم رو برای ا/ت بخرم و مجبور شدم از پیشش برم
ا/ت :ای بابا پرستار هم که نیس سرمو از دستم کندم و رفتم بیرون
(علامت پرستار @)
+سلام خسته نباشید
میتونید بگید کی منو اینجا اورد
@ خانم شما باید تو تختتون باشین
+ادبت کجا رفته دارم بهت میگم سلام خسته نباشید میگی نباید اینجا باشی
@خانم ارام باشین و برین تو تختتون
+یعنی چی ارام باشم من پلیسم و امروز قرار بود یه اکیب دزدو گیر بندازم ولی یه عوضی با ماشین لهم کرد میشه بگی کی بوددد؟
_اون عوضی ای که میگی من بودم
+شت تهیونگ
_دقیقا خودشه
+چرا لهم کردی با کاشین کوفتیت
پرستار😐
تهیونگ😐
بقیه😐
نویسنده😐
ا/ت:یاااااا چیه سوال پرسیدم دیگه میدونی من چیو از دست دادمممم
_اینکه یه اکیب دزدو گیر بندازی
و اینکه نگران نباش همکارات گرفتنشون
+عه خداروشکر
@خانم ببخشید ولی میشه برین تختتون
+باشه بابا
ا/ت:بالاخره مرخصی شدم
اخیش
_ا/ت باید بیایی خونه من
+چرا
_تا ازت مراقبت کنم
+خیر نمیشه
تهیونگ دستمو گرفت و برد منو نشوند تو ماشین
_ا/ت یه چیزی بگم
_خب میدونی که من دوستت دارم
+واقعا
_اره میگم تو هم بخاطر شغلم باهام دوس نمیشی دیگه اره
+دقیقا
_خب بیا هردو شغلامون رو کنار بزاریم من که کلی پول پس انداز کردم اگه هم کم داشتیم من میتونم یه جایی کار کنم تورو خدا قبول کن
+اوهوم باشه بغلش کردم
_خیلی خوشحالم کردی عزیزم از امروز من مافیا نیستم توهم پلیس
+باشه ولی چرا من پلیس نباشم
_خب من بخاطرت از شغلم گذشتم بعد تو نگذری
+باشه اشکالی نداره
و اینگونه شد که منو ته یه خونه گرفتیم و شغلامونو دور انداختیم و دو هفتس که باهمیم
+تهیونگ باید باهم حرف بزنیم
_بگو
+میخوام برم
_همچین حقیو نداری
+چرا اونوقت
بیخیال تو هیچی من نیستی و من به عنوان خدمت کار اومده بودم که الانم استعفا میدم
_خب اگه بری منو لو میدی که
+نه باید مدرکی داشته باشم
_باشه بسلامت
+همین
_چی همین
+به همین راحتی ولم میکنی
_چه مرگته خودت خواستی
+باشه خود دانی
_بقران تو مریضی
+اتاقو ترک کردم و رفتم وسایلامو جمع کردم نمیدونم چرا انقد به تهیونگ وابسته بودم ولی خب ایندمون باهم نبود
رفتم از اجوما و بقیه خدافظی کردم
یک ماه بعد:
از زبان ا/ت:سریع کفشمو پوشیدم و رفتم امروز قرار بود یه اکیب دزد رو گیر بندازم چون بانک نزدیک بود پیاده رفتم داشتم میدویدم که یه ماشین بهم خورد
و بعدش هیچی یادم نیومد
از زبان ته:خیلی عجله داشتم با نهایت سرعت به سمت عمارت میرفتم که خوردم به یکی
اون ا/ت بود باورم نمیشه
سریع بردمش بیمارستان حالم بد بود بعد یه ماه دیدمش ولی اینجوری
ا/ت:چشامو باز کردم تو بیمارستان بودم شت دزدا موفق شدن اَه بفهمم کی منو با ماشین له کرد زندش نمیزارم
ته:رفتم دارو های لازم رو برای ا/ت بخرم و مجبور شدم از پیشش برم
ا/ت :ای بابا پرستار هم که نیس سرمو از دستم کندم و رفتم بیرون
(علامت پرستار @)
+سلام خسته نباشید
میتونید بگید کی منو اینجا اورد
@ خانم شما باید تو تختتون باشین
+ادبت کجا رفته دارم بهت میگم سلام خسته نباشید میگی نباید اینجا باشی
@خانم ارام باشین و برین تو تختتون
+یعنی چی ارام باشم من پلیسم و امروز قرار بود یه اکیب دزدو گیر بندازم ولی یه عوضی با ماشین لهم کرد میشه بگی کی بوددد؟
_اون عوضی ای که میگی من بودم
+شت تهیونگ
_دقیقا خودشه
+چرا لهم کردی با کاشین کوفتیت
پرستار😐
تهیونگ😐
بقیه😐
نویسنده😐
ا/ت:یاااااا چیه سوال پرسیدم دیگه میدونی من چیو از دست دادمممم
_اینکه یه اکیب دزدو گیر بندازی
و اینکه نگران نباش همکارات گرفتنشون
+عه خداروشکر
@خانم ببخشید ولی میشه برین تختتون
+باشه بابا
ا/ت:بالاخره مرخصی شدم
اخیش
_ا/ت باید بیایی خونه من
+چرا
_تا ازت مراقبت کنم
+خیر نمیشه
تهیونگ دستمو گرفت و برد منو نشوند تو ماشین
_ا/ت یه چیزی بگم
_خب میدونی که من دوستت دارم
+واقعا
_اره میگم تو هم بخاطر شغلم باهام دوس نمیشی دیگه اره
+دقیقا
_خب بیا هردو شغلامون رو کنار بزاریم من که کلی پول پس انداز کردم اگه هم کم داشتیم من میتونم یه جایی کار کنم تورو خدا قبول کن
+اوهوم باشه بغلش کردم
_خیلی خوشحالم کردی عزیزم از امروز من مافیا نیستم توهم پلیس
+باشه ولی چرا من پلیس نباشم
_خب من بخاطرت از شغلم گذشتم بعد تو نگذری
+باشه اشکالی نداره
و اینگونه شد که منو ته یه خونه گرفتیم و شغلامونو دور انداختیم و دو هفتس که باهمیم
۶.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.