4 Part
آب دهنم رو قورت دادم، چشمام رو بستم.
و ....
خون از گردنم فوران میکرد بیرون.
سخت نفس میکشیدم. افتادم زمین. یه سوال توی ذهنم بود. اگه من بمیرم تهیونگ ناراحت میشه؟ نه ا/ت این چه حرفیه. معلومه که ناراحت میشه. هنوز میتونم جلوی این اتفاق رو بگیرم برای همین تهیونگ رو صدا زدم.
صدام کم بود ولی امیدوارم بودم بتونه بشنوه.
دوباره صداش زدم ولی ایندفعه بلندتر.
از زبان تهیونگ:
صداش رو شنیدم. میخواستم برم بیرون. ولش کن بازم میخواد غر بزنه. دوباره صدام زد. ایشش. برم ببینم چی میگه. درو باز کردم و رفتم بیرون. ا/ت رو دیدم روی زمین بیهوش افتاده. سریع رفتم کنارش. از گردنش داشت خون میومد. چاقو رو دستش دیدم. نه نه امکان نداره. همش تقصیر تو بود تهیونگ.
نباید چنین چیزایی بهش میگفتم. قطرات اشکم جاری شدن. همش تقصیر منه. من باهاش اینکارو کردم. چطور تونستم در این حد اذیتش کنم. تا جایی که بخواد اینکارو با خودش کنه؟
دستم رو بردم سمت گردنش و محکم جایی که خون میومد رو گرفتم.
در همون حین به آمبولانس زنگ زدم.
...
لایک
♥️
و ....
خون از گردنم فوران میکرد بیرون.
سخت نفس میکشیدم. افتادم زمین. یه سوال توی ذهنم بود. اگه من بمیرم تهیونگ ناراحت میشه؟ نه ا/ت این چه حرفیه. معلومه که ناراحت میشه. هنوز میتونم جلوی این اتفاق رو بگیرم برای همین تهیونگ رو صدا زدم.
صدام کم بود ولی امیدوارم بودم بتونه بشنوه.
دوباره صداش زدم ولی ایندفعه بلندتر.
از زبان تهیونگ:
صداش رو شنیدم. میخواستم برم بیرون. ولش کن بازم میخواد غر بزنه. دوباره صدام زد. ایشش. برم ببینم چی میگه. درو باز کردم و رفتم بیرون. ا/ت رو دیدم روی زمین بیهوش افتاده. سریع رفتم کنارش. از گردنش داشت خون میومد. چاقو رو دستش دیدم. نه نه امکان نداره. همش تقصیر تو بود تهیونگ.
نباید چنین چیزایی بهش میگفتم. قطرات اشکم جاری شدن. همش تقصیر منه. من باهاش اینکارو کردم. چطور تونستم در این حد اذیتش کنم. تا جایی که بخواد اینکارو با خودش کنه؟
دستم رو بردم سمت گردنش و محکم جایی که خون میومد رو گرفتم.
در همون حین به آمبولانس زنگ زدم.
...
لایک
♥️
۱۸.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.