عشق جدیدم مافیا Part 14
پارت ¹⁴
تهیونگ ویو :
گذاشتمش رو تخت و خودم رفتم به بیرون نگاه کردم
ا.ت : خب الان ما چرا اومدیم اینجا ؟
تهیونگ : خب باید چند ساعتی اینجا باشیم تا این اتفاقاتی که افتاد فراموش بشه. فکر کردی جلو اونا خودم خجالت نکشیدم؟
ا.ت : اهان باشه فقط تو این چند ساعت چیکار کنیم ؟
تهیونگ : خب من پرونده ها رو بهت نشون و میدم و درباره کار های مافیایی مون هم توضیح میدم
و شروع کردم به توضیح دادن
فلش بک به شب :
تهیونگ : و در اخر کمپانی مافیا پولی به حسابمون میریزه که اونا رو هم باید تقسیم کنی بین بچه ها و پولی هم برای خرید وسایل
ا.ت : خب همه چیز رو به خوبی متوجه شدم تهیونگ ممنون
داشتیم حرف میزدیم که بچه ها درو باز کردن اومدن تو
اون ۶ نفر باهم : بیایییددد ششااممم
ا.ت و تهیونگ : باشه میایم
ادمین ویو :(عه من اومدم بلاخره)
۸ نفری باهم رفتن پایین و غذا خوردن
کوک : فردا مأموریت مهمی داریم . در جریانی دیگه ا.ت ؟
ا.ت : البته تهیونگ همه چی رو برام توضیح داد
جیمین : ععههه ما فکر کردیم شما رفتید تو اتاق تا کار های دیگه کنید
تهیونگ : نه من ا.ت رو بغل کردم چون پاش پیچ خورده بود و درد میکرد برای همین نمیتونست پله هارو بالا بیاد
فلش بک به بعد شام :
شب همگی بخییررر
ا.ت و تهیونگ باهم رفتن تو اتاق ته و باهم درباره رفع خجالتی بودن حرف زدن
تهیونگ : متوجه شدی ؟
ا.ت : اره ممنون
تهیونگ : خب حالا وقت امتحانه اماده ای ؟
ا.ت : اره آمادم
ا.ت رفت نشست رو صندلی تهیونگ ............
تهیونگ ویو :
گذاشتمش رو تخت و خودم رفتم به بیرون نگاه کردم
ا.ت : خب الان ما چرا اومدیم اینجا ؟
تهیونگ : خب باید چند ساعتی اینجا باشیم تا این اتفاقاتی که افتاد فراموش بشه. فکر کردی جلو اونا خودم خجالت نکشیدم؟
ا.ت : اهان باشه فقط تو این چند ساعت چیکار کنیم ؟
تهیونگ : خب من پرونده ها رو بهت نشون و میدم و درباره کار های مافیایی مون هم توضیح میدم
و شروع کردم به توضیح دادن
فلش بک به شب :
تهیونگ : و در اخر کمپانی مافیا پولی به حسابمون میریزه که اونا رو هم باید تقسیم کنی بین بچه ها و پولی هم برای خرید وسایل
ا.ت : خب همه چیز رو به خوبی متوجه شدم تهیونگ ممنون
داشتیم حرف میزدیم که بچه ها درو باز کردن اومدن تو
اون ۶ نفر باهم : بیایییددد ششااممم
ا.ت و تهیونگ : باشه میایم
ادمین ویو :(عه من اومدم بلاخره)
۸ نفری باهم رفتن پایین و غذا خوردن
کوک : فردا مأموریت مهمی داریم . در جریانی دیگه ا.ت ؟
ا.ت : البته تهیونگ همه چی رو برام توضیح داد
جیمین : ععههه ما فکر کردیم شما رفتید تو اتاق تا کار های دیگه کنید
تهیونگ : نه من ا.ت رو بغل کردم چون پاش پیچ خورده بود و درد میکرد برای همین نمیتونست پله هارو بالا بیاد
فلش بک به بعد شام :
شب همگی بخییررر
ا.ت و تهیونگ باهم رفتن تو اتاق ته و باهم درباره رفع خجالتی بودن حرف زدن
تهیونگ : متوجه شدی ؟
ا.ت : اره ممنون
تهیونگ : خب حالا وقت امتحانه اماده ای ؟
ا.ت : اره آمادم
ا.ت رفت نشست رو صندلی تهیونگ ............
۵.۰k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.