فیک جانگ (نفرت نمی گذارد عاشق باشم)پارت۲۶*
۲ روز بعد از زبان سوهو:
امروز مرخص میشم دکتر گفته ماه بعد حتما بیاید سونو یه چیزایی مشکوکه خیلی نگرانم ولی به رو خودم نمیارم کوک اومد تو.
کوک:مادر دختر حاظرن
سوهو:کی گفته دختره من دوست دارم پسر باشه.
کوک:چون من می گم دختر باشه دختره.
سوهو:نه خیرم
کوک:اصلا مادر و بچه خوبه؟پاشو بریم
اومد کمکم بلندم کرد بردتم بیرون سوار ماشین کردم.
با هم رفتیم خونه بلندم کرد ببلم کرد بردم تو و انداختتم رو کاناپه.
کوک:خب عشقم یه پنج دیقه وایسا برم وتست لباس بیارم از بالا.اومد پایین بهم ین لباس خیلی کیوت داد(اسلاید ۲)
لباس هرو پوشیدم دیدم کوک رفت کتاب من پیش از تو رو اورد یه پنحاه صفحش مونده بود.برا خودشم کتاب مردی به نام اوه اورد.رفت یه هات چاکلتم اورد و کفت بیا با هم متاب بخونیم.دو تامون یه یکساعتی کرم کتاب خوندن شدیم که.من کتابمدرو تموم کردم و خوابم گرفت کتاب رو گذاشتم رو میز و سرم رو گذاشتم رو شونه کوک کوک هم منو سفت بفل کرد و با هم خوابیدیم.
یک ماه بعد از زبان سوهو:
رفتیم سونو منتظریم دکتر بیاد خیلی منو کوک استرس داریم.دکتر اومد یه چیزی رو دور شکمم هی می چرخوند.گفت وضعیت خوبه اما..... خانم سوهو شما رحم خیلی نازک و حساسی دارید برا همین نمی تونین سزاریت کنین.
اینو که گفت خیلی ناراحت شدم من حوصله ی درد تبیعی رو ندارم.
فردا صبح از زبان کوک:
صبح بیدار شدم صبحونه خوردم دیدم دکتر پیام زده.
دکتر:سلام اقای کوک من یه چیز بدی تو سونو دیدم که شما باید خبردار باشید.دو ساعت دیگه می بینمتون.
کوک:چسم خودم رو می رسونم.
اینو که کفت قند تو دلم اب شد نکنه سوهو چیزیش شده.یه لحظه دلم براش تنگ شد رفتم بغلش کرد.
این پارت خوب بود ولی پارت بعد کریه کشتون می کنم .لایک کنید تا پارت بعدی رو بزارم
امروز مرخص میشم دکتر گفته ماه بعد حتما بیاید سونو یه چیزایی مشکوکه خیلی نگرانم ولی به رو خودم نمیارم کوک اومد تو.
کوک:مادر دختر حاظرن
سوهو:کی گفته دختره من دوست دارم پسر باشه.
کوک:چون من می گم دختر باشه دختره.
سوهو:نه خیرم
کوک:اصلا مادر و بچه خوبه؟پاشو بریم
اومد کمکم بلندم کرد بردتم بیرون سوار ماشین کردم.
با هم رفتیم خونه بلندم کرد ببلم کرد بردم تو و انداختتم رو کاناپه.
کوک:خب عشقم یه پنج دیقه وایسا برم وتست لباس بیارم از بالا.اومد پایین بهم ین لباس خیلی کیوت داد(اسلاید ۲)
لباس هرو پوشیدم دیدم کوک رفت کتاب من پیش از تو رو اورد یه پنحاه صفحش مونده بود.برا خودشم کتاب مردی به نام اوه اورد.رفت یه هات چاکلتم اورد و کفت بیا با هم متاب بخونیم.دو تامون یه یکساعتی کرم کتاب خوندن شدیم که.من کتابمدرو تموم کردم و خوابم گرفت کتاب رو گذاشتم رو میز و سرم رو گذاشتم رو شونه کوک کوک هم منو سفت بفل کرد و با هم خوابیدیم.
یک ماه بعد از زبان سوهو:
رفتیم سونو منتظریم دکتر بیاد خیلی منو کوک استرس داریم.دکتر اومد یه چیزی رو دور شکمم هی می چرخوند.گفت وضعیت خوبه اما..... خانم سوهو شما رحم خیلی نازک و حساسی دارید برا همین نمی تونین سزاریت کنین.
اینو که گفت خیلی ناراحت شدم من حوصله ی درد تبیعی رو ندارم.
فردا صبح از زبان کوک:
صبح بیدار شدم صبحونه خوردم دیدم دکتر پیام زده.
دکتر:سلام اقای کوک من یه چیز بدی تو سونو دیدم که شما باید خبردار باشید.دو ساعت دیگه می بینمتون.
کوک:چسم خودم رو می رسونم.
اینو که کفت قند تو دلم اب شد نکنه سوهو چیزیش شده.یه لحظه دلم براش تنگ شد رفتم بغلش کرد.
این پارت خوب بود ولی پارت بعد کریه کشتون می کنم .لایک کنید تا پارت بعدی رو بزارم
۸۲.۴k
۲۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.