برای اولین بار بغلم کرد
برای اولین بار بغلم کرد
برای اولین بار بغلش بودم
گرمای نفسهایش را حس میکردم
آرام دم گوشم گفت
چه حسی داری؟
من سرشار از احساس بودم
اما زبانم انگار از حرکت ایستاده بود
لال شده بودم
باورم نمیشد
بالاخره توانستم حقیقت رویایم را ببینم
بغلش بودم
حسی که نمیدانم
عشق بود
ترس بود
دوست داشتن بود
ذوق بود
هیجان بود
من بار اول این همه حس را یکجا تجربه میکردم
و بلد نبودم از همه یکجا حرف بزنم
زل زدم در چشمهایش
بی هیچ حرفی ، بی هیچ واکنشی
امیدوار بودم نگاهم را بخواند
بغلش عجیب بوی عشق می داد
محکم بغلش کردم و حرفی نمیزدم
وقتی حلقه دستانش را تنگتر کرد
فهمیدم زبان چشمهایم را خوب میفهمد
برای اولین بار بغلش بودم
گرمای نفسهایش را حس میکردم
آرام دم گوشم گفت
چه حسی داری؟
من سرشار از احساس بودم
اما زبانم انگار از حرکت ایستاده بود
لال شده بودم
باورم نمیشد
بالاخره توانستم حقیقت رویایم را ببینم
بغلش بودم
حسی که نمیدانم
عشق بود
ترس بود
دوست داشتن بود
ذوق بود
هیجان بود
من بار اول این همه حس را یکجا تجربه میکردم
و بلد نبودم از همه یکجا حرف بزنم
زل زدم در چشمهایش
بی هیچ حرفی ، بی هیچ واکنشی
امیدوار بودم نگاهم را بخواند
بغلش عجیب بوی عشق می داد
محکم بغلش کردم و حرفی نمیزدم
وقتی حلقه دستانش را تنگتر کرد
فهمیدم زبان چشمهایم را خوب میفهمد
۵.۶k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.