ا/ت: از اتاق زیر زمینم رفتم بیرون از پله ها رفتم بالا ک ج
ا/ت: از اتاق زیر زمینم رفتم بیرون از پله ها رفتم بالا ک جونگ کوک همش میخواست جلوم رو بگیره ولی انقدز روانی شده بود ک حتی جونگ کوک هم زدم
کوکی: ا/تتتت تمومش کنننن دستم گذاشتم رو شونش خواستم برش گردونم ک خودش برگشت ولی مشتش رو کوبید توی صورتم ک پرت شذم زمین
مگه خودت نخواستی کمکم کنی پس جلوم رو نگیر
رفتم طبقه بالا دیدم جیمین بی حال افتاده یه جا نیکلاس و لوسیفر هم همین و فرانکی ک از دهنش خون می اومد برگشتم سمتش چرخید سمتم دستش رو گزاشت روی زمین تا بلند بشه ولی نتونست خورد زمین و شروع کرد به خندیدن
فرانک: حتی حتی پسرام هاهم منو زدن(باخنده میگفت و اعصبانیت)
از شدت خشم رفتم سمتش موهاش روگرفتم از اتاق خودم تا زیر زمین پله زیاد داشت چون خیلی تکون مبخورد رفتم طناب اوردم و دور گردنش بستم از روی پله میکشیدمش داشت خفه میشود ولی برام مهم نبود بردمش زیر پستمش ب ستون ها دقیقا جوری ک پسرا رو بسته بود نیکلاس همه چیزو برام تعریف کرد میخوام تمام بلاهایی ک سر پسرا اورد رو سرش بیار
آب یخ یخ اوردم هر چند ضربه ای ک با شلاق میزدم آب یخ روش خالی میشد تاحالا ندیده بودم جیمین انقدر سنگ دل باشه چون باحالت خبیثی نگاه میکرد و نازنینی ک داشت تمام لذت رو میبرد نیکلاس و لوسیفر پیش لی لی و گیتا بودن ماریانا نمیدونم کجاست ندیدمش جونگ کوک انگار نگران من بود انقدر زدمش که خسته شدم روغن داغ شده رو اوردم روش خالی کردم ک دادش در رفت
کاتیوشا: بدو بدو وارد اتاق شکنجه شدم دیدم ا/ت داره فرانک رو میزنه داد زدم ا/ت بزنش انقدر بزنش ک صدای اسب بده من اشتباه بزرگی کردم باید خودم میکشتمش ولی تو بکشش اون روز ک خونه رو نابود کردی و کسی ک کشتی عشق من بود این احمق گفت کشته نمیشه
اون روز اومد منو گروگان گرفت و به آرون گفت اگه این کارو نکنه منومیکشه و گفت قرار نیست بمیری ولی اون کشته شد و فرانک از اونجا فرار کرد و منو هم برد بعد از رفتن به خونش ک توی خط ساحل خراب شده بود هر شب به بدترین حالت ممکن با من رابطه داشت مثل خر ازم کارمیکشید بزار منم بزنمش دلم خنک بشههههه
ا/ت: ی دفعه حمله کرد شلاق رو گرفت انقدر تند تند میزدش ک خودش خسته شد رفت سمت وسایل شکنجه چاقو رو برداشت و روی تمام قسمت بدنش خط مینداخت خودمم رفتم کمکش فک کنم تیکه تیکه شد ولی منهنوزم از خودم بدم می اومد رفتم حموم انقدر خودم رو کیسه و لیف کشیدم ک پوستم همه اومده بود اون صحنه ها وقتی یادم می اومد از خودم تنفر میشدم بدنم همه خون ریزی کرده بود
فصل دوم پارت ششم💜🦋
کوکی: ا/تتتت تمومش کنننن دستم گذاشتم رو شونش خواستم برش گردونم ک خودش برگشت ولی مشتش رو کوبید توی صورتم ک پرت شذم زمین
مگه خودت نخواستی کمکم کنی پس جلوم رو نگیر
رفتم طبقه بالا دیدم جیمین بی حال افتاده یه جا نیکلاس و لوسیفر هم همین و فرانکی ک از دهنش خون می اومد برگشتم سمتش چرخید سمتم دستش رو گزاشت روی زمین تا بلند بشه ولی نتونست خورد زمین و شروع کرد به خندیدن
فرانک: حتی حتی پسرام هاهم منو زدن(باخنده میگفت و اعصبانیت)
از شدت خشم رفتم سمتش موهاش روگرفتم از اتاق خودم تا زیر زمین پله زیاد داشت چون خیلی تکون مبخورد رفتم طناب اوردم و دور گردنش بستم از روی پله میکشیدمش داشت خفه میشود ولی برام مهم نبود بردمش زیر پستمش ب ستون ها دقیقا جوری ک پسرا رو بسته بود نیکلاس همه چیزو برام تعریف کرد میخوام تمام بلاهایی ک سر پسرا اورد رو سرش بیار
آب یخ یخ اوردم هر چند ضربه ای ک با شلاق میزدم آب یخ روش خالی میشد تاحالا ندیده بودم جیمین انقدر سنگ دل باشه چون باحالت خبیثی نگاه میکرد و نازنینی ک داشت تمام لذت رو میبرد نیکلاس و لوسیفر پیش لی لی و گیتا بودن ماریانا نمیدونم کجاست ندیدمش جونگ کوک انگار نگران من بود انقدر زدمش که خسته شدم روغن داغ شده رو اوردم روش خالی کردم ک دادش در رفت
کاتیوشا: بدو بدو وارد اتاق شکنجه شدم دیدم ا/ت داره فرانک رو میزنه داد زدم ا/ت بزنش انقدر بزنش ک صدای اسب بده من اشتباه بزرگی کردم باید خودم میکشتمش ولی تو بکشش اون روز ک خونه رو نابود کردی و کسی ک کشتی عشق من بود این احمق گفت کشته نمیشه
اون روز اومد منو گروگان گرفت و به آرون گفت اگه این کارو نکنه منومیکشه و گفت قرار نیست بمیری ولی اون کشته شد و فرانک از اونجا فرار کرد و منو هم برد بعد از رفتن به خونش ک توی خط ساحل خراب شده بود هر شب به بدترین حالت ممکن با من رابطه داشت مثل خر ازم کارمیکشید بزار منم بزنمش دلم خنک بشههههه
ا/ت: ی دفعه حمله کرد شلاق رو گرفت انقدر تند تند میزدش ک خودش خسته شد رفت سمت وسایل شکنجه چاقو رو برداشت و روی تمام قسمت بدنش خط مینداخت خودمم رفتم کمکش فک کنم تیکه تیکه شد ولی منهنوزم از خودم بدم می اومد رفتم حموم انقدر خودم رو کیسه و لیف کشیدم ک پوستم همه اومده بود اون صحنه ها وقتی یادم می اومد از خودم تنفر میشدم بدنم همه خون ریزی کرده بود
فصل دوم پارت ششم💜🦋
۱۱.۸k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.