غمگینم
غمگینم
مثل آينه ام
و سايه اى كه از من
شكسته تر است
چطور زندگی کنم
با اين كوچه هاى بن بست
و آدم هاى سردخانه اى
بايد بروم
دست سايه ام را بگيرم و بروم
در سپيدم اولين بهار
كمر راست كنم
و رو به افق بيايستم
تا خورشيد زندگى
بر ما طلوع كند
سايه ام توانست
من هم مى توانم
مثل آينه ام
و سايه اى كه از من
شكسته تر است
چطور زندگی کنم
با اين كوچه هاى بن بست
و آدم هاى سردخانه اى
بايد بروم
دست سايه ام را بگيرم و بروم
در سپيدم اولين بهار
كمر راست كنم
و رو به افق بيايستم
تا خورشيد زندگى
بر ما طلوع كند
سايه ام توانست
من هم مى توانم
۴.۶k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲