fake taehyung
fake taehyung
part*1۴
راضی نبودم این وضعیت بیشتر ادامه پیدا کنه و زود ازش جدا شدم :
ا/ت: من ی چیزی واسه خوردن پیدا میکنم تا واسه نهار بخوریم
رفتم سمت اشپزخونه و چندتا سیب زمینی پیدا کردم و پوستاشونو میکندم
نمیتونستم باور کنم دارم خود واقعی مو از دست میدم و برابر رفتار هاش کم میارم نباید اینجوری بشه
من نمیتونم کسی رو که باهام اونکارو کرد و بهم تجاوز کرد و ببخشم نه من نمیتونم...نمیتونم و باید خدمو کنترل کنم و نجات پیدا کنم چون من هنوزم یه برده ام
دید تهیونگ
ا/ت داشت غذا درست میکرد و نشسته بودم و زل زده بودم بهش و تماشاش میکردم
تهیونگ:ولی تو خیلی قشنگی..
ا/ت: نشنیدم چیزی گفتی
تهیونگ: نه با خودم بودم
ا/ت
غذا حاضر شد و تو یه سینی چوبی دو تا بشقاب گذاشتم و بردم و رو میز بین دو تا صندلی ها گذاشتم
تهیونگ با دیدن غذا ذوق کرد و زود شروع به خوردن کرد
دو تامونم بعد از تموم کردن غذا یهو هم صدا :
تهیونگ و ا/ت: خوشمزه بود
از هم صدا گفتنمون تعجب کردیم و دوتامونم خنده مون گرفت
تهیونگ: واقعا خوشمزه بود تنکیو تمشک آشپز من
ا/ت: نوش جان
دید تهیونگ
یه اهنگ زیبا و ملایمی گذاشتم
دستمو دراز کردم و درخواست دنس کردم:
تهیونگ: کوچولوی من افتخار دنس میدید
از دید ا/ت
تو تعجب کامل بودم و نمیدونستم چیکار کنم که یهو دستم بدون اختیار جلو رفت
ا.ت: خب شاید قبول میکنم.
دید تهیونگ
دستشو گرفتم و آروم دستامو دور کمرش کردم و دستای ا/ت رو رو شونه هام گذاشتم
شروع به دنس کردیم
ا/ت و تهیونگ: غرق چشمای هم بودیم و لحظه خیلی خیالی بود
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*1۴
راضی نبودم این وضعیت بیشتر ادامه پیدا کنه و زود ازش جدا شدم :
ا/ت: من ی چیزی واسه خوردن پیدا میکنم تا واسه نهار بخوریم
رفتم سمت اشپزخونه و چندتا سیب زمینی پیدا کردم و پوستاشونو میکندم
نمیتونستم باور کنم دارم خود واقعی مو از دست میدم و برابر رفتار هاش کم میارم نباید اینجوری بشه
من نمیتونم کسی رو که باهام اونکارو کرد و بهم تجاوز کرد و ببخشم نه من نمیتونم...نمیتونم و باید خدمو کنترل کنم و نجات پیدا کنم چون من هنوزم یه برده ام
دید تهیونگ
ا/ت داشت غذا درست میکرد و نشسته بودم و زل زده بودم بهش و تماشاش میکردم
تهیونگ:ولی تو خیلی قشنگی..
ا/ت: نشنیدم چیزی گفتی
تهیونگ: نه با خودم بودم
ا/ت
غذا حاضر شد و تو یه سینی چوبی دو تا بشقاب گذاشتم و بردم و رو میز بین دو تا صندلی ها گذاشتم
تهیونگ با دیدن غذا ذوق کرد و زود شروع به خوردن کرد
دو تامونم بعد از تموم کردن غذا یهو هم صدا :
تهیونگ و ا/ت: خوشمزه بود
از هم صدا گفتنمون تعجب کردیم و دوتامونم خنده مون گرفت
تهیونگ: واقعا خوشمزه بود تنکیو تمشک آشپز من
ا/ت: نوش جان
دید تهیونگ
یه اهنگ زیبا و ملایمی گذاشتم
دستمو دراز کردم و درخواست دنس کردم:
تهیونگ: کوچولوی من افتخار دنس میدید
از دید ا/ت
تو تعجب کامل بودم و نمیدونستم چیکار کنم که یهو دستم بدون اختیار جلو رفت
ا.ت: خب شاید قبول میکنم.
دید تهیونگ
دستشو گرفتم و آروم دستامو دور کمرش کردم و دستای ا/ت رو رو شونه هام گذاشتم
شروع به دنس کردیم
ا/ت و تهیونگ: غرق چشمای هم بودیم و لحظه خیلی خیالی بود
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۴.۵k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.