پارت ۵۴
پارت ۵۴
#محراب
رفتم اتاقشون دیدیم بله ارسلان رو دیانا خوابیده
رفتم توی آشپز خونه
م. یک دونه پارچ آب بدید.
ع. برای چی میخوای؟
م. ت بده بعدا میفهمی
ع. بش
از عسل آب گرفتم رفتم داخل اتاق اردیا
آب ریختم روشون
#ارسلان
خواب بودیم با یک چیز که بریز روی منو دیانا بیدار شدم .
بله محراب مزاحم
ا. محراب دعا کن دستم بهت نرسه
محراب فرار کرد افتادم دنبالش
محراب بدو من بدو محراب بدو من بدو
بچه ها . میخندیدن
ا. محراب دارم برات
م. گمشو
ا. محراب
م. کوفت
محراب فرار کرد رف نتوستم بگیرمش اه
لعنتی!
د. ارسی بسه بیا دیگ
ا. هوف خدا چشم
#محراب
رفتم اتاقشون دیدیم بله ارسلان رو دیانا خوابیده
رفتم توی آشپز خونه
م. یک دونه پارچ آب بدید.
ع. برای چی میخوای؟
م. ت بده بعدا میفهمی
ع. بش
از عسل آب گرفتم رفتم داخل اتاق اردیا
آب ریختم روشون
#ارسلان
خواب بودیم با یک چیز که بریز روی منو دیانا بیدار شدم .
بله محراب مزاحم
ا. محراب دعا کن دستم بهت نرسه
محراب فرار کرد افتادم دنبالش
محراب بدو من بدو محراب بدو من بدو
بچه ها . میخندیدن
ا. محراب دارم برات
م. گمشو
ا. محراب
م. کوفت
محراب فرار کرد رف نتوستم بگیرمش اه
لعنتی!
د. ارسی بسه بیا دیگ
ا. هوف خدا چشم
۱۲.۳k
۱۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.