تک پارتی جیهوپ
جیون + جیهوپ *
جیون
بی هدف توی کوچه و خیابون پرسه میزد . خیلی حالش بد بود
اون توی این دنیای لعنتی فقط عشقشو داشت که اونم از خونش بیرونش کرده بود
فلش بک
* من به خاطر تو از کل زندگیم گذشتم لعنتی ! ولی تووو ...
+ هوسوکاا خواهش میکنم من به خدا کاری نکردم
* خفه شوو
+ اوپا من بجز تو کسیو ندارم لطفاا
* گمشو بیرون
+ چ چی ؟
* گفتم از خونم برو بیرون ، همین حالاااا
پایان فلش بک
واقعا جیون به معنای واقعی کسی رو نداشت ، نه خانواده ای نه دوستی نه آشنایی
توی کل این دنیا فقط اینا براش مونده بودن :
لباساش ، گوشی ، دوربین ، هدفون ، پاور بانک ، کاغذ و خودکار و یه چاقو
و البته خودش !
تصمیم گرفت با همینا به زندگی ادامه بده حتی اگه جایی رو نداشته باشه
میتونست یه عکاس خیابونی ساده بشه !
ولی توی اون بارون و سرما ، چطور میخواست حتی به اینها فکر کنه ؟
تصمیم گرفت فعلا روی نیمکتی بشینه و در موردش تصمیم بگیره یا تصمیم بگیره که زنده بمونه یا نه ؟
دنبال نیمکتی گشت . از دور یه نیمکت دید که یه پسر روش نشسته و داره به اسمون بالای سرش نگاه میکنه
اونقدر عاشقش بود که از فاصله ده متری تونست بفهمه اون کیه !
بدون توجه به این موضوع کلاه هودیش رو روی سرش گذاشت و رفت کنارشش نشست
هوسوک نگه کوتاهی بهش انداخت و دوباره سرشو برگردوند
جیون به شدت دلش شکست که اون میتونست از اون فاصله تشخیصش بده ولی هوسوک نتونسته بود ؟
با خودش فکر کرد : اگه باهاش حرف بزنم صدامو تشخیص میده ؟
+ تو تا حالا عاشق شدی ؟
* من ؟ آره
ناامید شد . حتی از صداش هم نفهمید کسی که پیششه جیونه
+ عاشق کی ؟
* یه دختر به اسم پارک جیون
+ کجاس ؟
* امروز باهاش بحثم شد ، منم عصبانی شدم از خونم بیرونش کردم بی توجه به اینکه اون جایی رو برای زندگی نداره
+ الان اومدی اینجا که چی ؟
* که پیداش کنم و بهش بگم هنوزم عاشقشم
+ تو عاشقش نیستی
* چرا اینو میگی ؟
+ تو چطور عاشقی هستی که نمیتونی عشقت از فاصله 10 سانتی تشخیص بدی ؟ چجور عاشقی هستی که صدای عشقش هم نمیتونه بفهمه ؟
هوسوک یکم گیج شد ولی وقتی اصل موضوع رو فهمید برق از سرش پرید !
* جیونااا
+ چه عجب
* جیون معذرت میخوام
+ نمیخواد من نمیبخشمت تو منو دوست نداری هر چی گفتی دروغ بود
* نه جیون نرووو
+ متاسفم تو دلمو شکستی ، امکان نداره دوباره تیکه هاشو بهت بدم ! خداحافظ اوپا !
ولی ته دلش نمیخواست بره ! اون دوسش داشت ، نمیدونست چیکار کنه بین چند راهی مونده بود .مرگ ؟ زندگی از اول با هوسوک ؟ زندگی بدون هوسوک ؟
تصمیم گرفت اولی رو انتخاب کنه چون تنها راه نجات اون بود
چاقو رو برداشت و توی قلبش فرو کرد
* جیییونننن
هوسوک تحمل این صحنه دردناک رو نداشت
شاید ایطور به نظر نمیومد ولی هوسوک واقعا دوسش داشت و اون حرف ها رو از سر عصبانیت بهش زده بود
بعد از اون جی هوپ قصه ما هیچوقت نتونست ادم سابق بشه
از عاشق شدنش پشیمون و ناراحت بود و البته ناراحت از اینکه خورد شده ! :)
نتیجه : بهت توصیه میکنم هیچوقت عاشق نشی چون وقتی عشقت ترکت کنه کاملا خورد میشی ! وقتی ناراحته تو هم ناراحت میشی مخصوصا اگه باعثش خودت باشی !
پس به هیچکس اعتماد نکن ، حتی به خودت ! چون تو هم یه روز میری !
جیون
بی هدف توی کوچه و خیابون پرسه میزد . خیلی حالش بد بود
اون توی این دنیای لعنتی فقط عشقشو داشت که اونم از خونش بیرونش کرده بود
فلش بک
* من به خاطر تو از کل زندگیم گذشتم لعنتی ! ولی تووو ...
+ هوسوکاا خواهش میکنم من به خدا کاری نکردم
* خفه شوو
+ اوپا من بجز تو کسیو ندارم لطفاا
* گمشو بیرون
+ چ چی ؟
* گفتم از خونم برو بیرون ، همین حالاااا
پایان فلش بک
واقعا جیون به معنای واقعی کسی رو نداشت ، نه خانواده ای نه دوستی نه آشنایی
توی کل این دنیا فقط اینا براش مونده بودن :
لباساش ، گوشی ، دوربین ، هدفون ، پاور بانک ، کاغذ و خودکار و یه چاقو
و البته خودش !
تصمیم گرفت با همینا به زندگی ادامه بده حتی اگه جایی رو نداشته باشه
میتونست یه عکاس خیابونی ساده بشه !
ولی توی اون بارون و سرما ، چطور میخواست حتی به اینها فکر کنه ؟
تصمیم گرفت فعلا روی نیمکتی بشینه و در موردش تصمیم بگیره یا تصمیم بگیره که زنده بمونه یا نه ؟
دنبال نیمکتی گشت . از دور یه نیمکت دید که یه پسر روش نشسته و داره به اسمون بالای سرش نگاه میکنه
اونقدر عاشقش بود که از فاصله ده متری تونست بفهمه اون کیه !
بدون توجه به این موضوع کلاه هودیش رو روی سرش گذاشت و رفت کنارشش نشست
هوسوک نگه کوتاهی بهش انداخت و دوباره سرشو برگردوند
جیون به شدت دلش شکست که اون میتونست از اون فاصله تشخیصش بده ولی هوسوک نتونسته بود ؟
با خودش فکر کرد : اگه باهاش حرف بزنم صدامو تشخیص میده ؟
+ تو تا حالا عاشق شدی ؟
* من ؟ آره
ناامید شد . حتی از صداش هم نفهمید کسی که پیششه جیونه
+ عاشق کی ؟
* یه دختر به اسم پارک جیون
+ کجاس ؟
* امروز باهاش بحثم شد ، منم عصبانی شدم از خونم بیرونش کردم بی توجه به اینکه اون جایی رو برای زندگی نداره
+ الان اومدی اینجا که چی ؟
* که پیداش کنم و بهش بگم هنوزم عاشقشم
+ تو عاشقش نیستی
* چرا اینو میگی ؟
+ تو چطور عاشقی هستی که نمیتونی عشقت از فاصله 10 سانتی تشخیص بدی ؟ چجور عاشقی هستی که صدای عشقش هم نمیتونه بفهمه ؟
هوسوک یکم گیج شد ولی وقتی اصل موضوع رو فهمید برق از سرش پرید !
* جیونااا
+ چه عجب
* جیون معذرت میخوام
+ نمیخواد من نمیبخشمت تو منو دوست نداری هر چی گفتی دروغ بود
* نه جیون نرووو
+ متاسفم تو دلمو شکستی ، امکان نداره دوباره تیکه هاشو بهت بدم ! خداحافظ اوپا !
ولی ته دلش نمیخواست بره ! اون دوسش داشت ، نمیدونست چیکار کنه بین چند راهی مونده بود .مرگ ؟ زندگی از اول با هوسوک ؟ زندگی بدون هوسوک ؟
تصمیم گرفت اولی رو انتخاب کنه چون تنها راه نجات اون بود
چاقو رو برداشت و توی قلبش فرو کرد
* جیییونننن
هوسوک تحمل این صحنه دردناک رو نداشت
شاید ایطور به نظر نمیومد ولی هوسوک واقعا دوسش داشت و اون حرف ها رو از سر عصبانیت بهش زده بود
بعد از اون جی هوپ قصه ما هیچوقت نتونست ادم سابق بشه
از عاشق شدنش پشیمون و ناراحت بود و البته ناراحت از اینکه خورد شده ! :)
نتیجه : بهت توصیه میکنم هیچوقت عاشق نشی چون وقتی عشقت ترکت کنه کاملا خورد میشی ! وقتی ناراحته تو هم ناراحت میشی مخصوصا اگه باعثش خودت باشی !
پس به هیچکس اعتماد نکن ، حتی به خودت ! چون تو هم یه روز میری !
۲۳.۵k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.