part: 46
***
«هانا ویو»
با صدای زنگ گوشیم اروم چشامو بازکردم تا جایی که یادمه دیشب تو پارک بودم و بعدش فک کنم خوابم برده ولی اینجا خونه ی کیه
گوشیمو که توی جیب شلوارم بودو برداشتم و تماسو وصل کردم
هانا: بله
هیون شیک: هانا زود باش بیا باشگاه جیمین
هانا: باز چیشده
هیون شیک: توبیا میگیم بهت
تا خواستم بپرسم ازش كه دیشب چیشد و کی منو اوورده اینجا گوشیو قطع کرد
از رو تخت پاشدمو رفتم بیرون از اتاق که بلاخره تونستم بفهمم کجام خونه اون جئونه رومخ بود چطور انقد خنگم که نفهمیدم اون منواووردع خونش
ولی خبری از خودش نبود انگار رفته بود
رفتم خونه خودم که دقیقا روبه روی جئون بود
*
به باشگاه رسیدم و از ماشین پیاده شدم
و از در ورودی وارد باشگاه شدمو از همون بیرون هم صدای مشتای محکم شاگردای جیمین به کیسه بوکس و مبارزشون به گوش میرسید
جیمین که با جدیت تمام داشت کارشونو نظارت میکرد با شنیدن صدای پام برگشت و گفت
_بهبه خانم خانما تشریف اووردن
هانا: بچها کجان انقد گفتین با عجله بیا حتی وقت نکردم ی دوش بگیرم
جیمین: تو اتاق منن تو برو منم الان میام
اوکی دادمو سمت اتاقش راه افتادم وارد شدم همه دور میز جمع شده بودن و هیون شیک و نامجون طبق معمول داشتن یچیزایی راجب نقشه میگفتن
هانا: خب چخبره
هیون شیک: وای چ عجب اومدی تو زودباش بشین سرجات که امشب کلی کار داریم
بدون حرفی نشستم رو صندلیم که دقیقا کنار جونگ کوک بود
کوک: خوب خوابیدی(اروم)
با همون لحن اروم مثل خودش جواب سوالشو دادم
هانا: اصن دیشب چیشد که من سر از خونه تو دراووردم
کوک: بزا بعدا توضیح میدم الان گوش بدیم بینم چی میگه
سری به نشونه مثبت تکون دادمو با دقت به حرفای هیون شیک گوش دادم
هیون شیک: خبب باید امشب جکسونو بکشونیم پیست
و ازونجاییکه جکسون همین الانشم خیلی عصبیه و قطعا دنبال تلافیه کار دیشبمونه حتما میاد پلن این ماموریت اینجوریه که بیاریمش اونجا و راه نزدیک شدن به لی مین جه رو از زیر زبونش بکشیم
با عقل جور درنمیومد جکسون پست تر ازین حرفا بود
هانا: هیونی دیوونه ای جکسون یه یاغیه، دفعه قبل حسابی عصبی شد و مطمئنن الان اروم نمیشینه و تلافی میکنه
نامجون: ولی جکسون با چیزی که قبلا بوده خیلی فرق داره انگار یجورایی تحت تاثیر مواد قرار گرفته
بعد گفتن حرفای مختلفی راجب جکسون بلاخره یچیزی فهمیدم
هانا: جکسونی که من میشناختم انقد دور میموند و توی سکوت انتظار میکشید تا ی راه حل پیدا کنه اما..... اما الان خیلی عجول و بی پروا شده فک کنم درس بگین تحت تاثیر چیزی قرار گرفته که اونم همون داروهاس
کوک: ارع درست میگه،کی میریم پیست؟
هیون شیک: همین الان
«هانا ویو»
با صدای زنگ گوشیم اروم چشامو بازکردم تا جایی که یادمه دیشب تو پارک بودم و بعدش فک کنم خوابم برده ولی اینجا خونه ی کیه
گوشیمو که توی جیب شلوارم بودو برداشتم و تماسو وصل کردم
هانا: بله
هیون شیک: هانا زود باش بیا باشگاه جیمین
هانا: باز چیشده
هیون شیک: توبیا میگیم بهت
تا خواستم بپرسم ازش كه دیشب چیشد و کی منو اوورده اینجا گوشیو قطع کرد
از رو تخت پاشدمو رفتم بیرون از اتاق که بلاخره تونستم بفهمم کجام خونه اون جئونه رومخ بود چطور انقد خنگم که نفهمیدم اون منواووردع خونش
ولی خبری از خودش نبود انگار رفته بود
رفتم خونه خودم که دقیقا روبه روی جئون بود
*
به باشگاه رسیدم و از ماشین پیاده شدم
و از در ورودی وارد باشگاه شدمو از همون بیرون هم صدای مشتای محکم شاگردای جیمین به کیسه بوکس و مبارزشون به گوش میرسید
جیمین که با جدیت تمام داشت کارشونو نظارت میکرد با شنیدن صدای پام برگشت و گفت
_بهبه خانم خانما تشریف اووردن
هانا: بچها کجان انقد گفتین با عجله بیا حتی وقت نکردم ی دوش بگیرم
جیمین: تو اتاق منن تو برو منم الان میام
اوکی دادمو سمت اتاقش راه افتادم وارد شدم همه دور میز جمع شده بودن و هیون شیک و نامجون طبق معمول داشتن یچیزایی راجب نقشه میگفتن
هانا: خب چخبره
هیون شیک: وای چ عجب اومدی تو زودباش بشین سرجات که امشب کلی کار داریم
بدون حرفی نشستم رو صندلیم که دقیقا کنار جونگ کوک بود
کوک: خوب خوابیدی(اروم)
با همون لحن اروم مثل خودش جواب سوالشو دادم
هانا: اصن دیشب چیشد که من سر از خونه تو دراووردم
کوک: بزا بعدا توضیح میدم الان گوش بدیم بینم چی میگه
سری به نشونه مثبت تکون دادمو با دقت به حرفای هیون شیک گوش دادم
هیون شیک: خبب باید امشب جکسونو بکشونیم پیست
و ازونجاییکه جکسون همین الانشم خیلی عصبیه و قطعا دنبال تلافیه کار دیشبمونه حتما میاد پلن این ماموریت اینجوریه که بیاریمش اونجا و راه نزدیک شدن به لی مین جه رو از زیر زبونش بکشیم
با عقل جور درنمیومد جکسون پست تر ازین حرفا بود
هانا: هیونی دیوونه ای جکسون یه یاغیه، دفعه قبل حسابی عصبی شد و مطمئنن الان اروم نمیشینه و تلافی میکنه
نامجون: ولی جکسون با چیزی که قبلا بوده خیلی فرق داره انگار یجورایی تحت تاثیر مواد قرار گرفته
بعد گفتن حرفای مختلفی راجب جکسون بلاخره یچیزی فهمیدم
هانا: جکسونی که من میشناختم انقد دور میموند و توی سکوت انتظار میکشید تا ی راه حل پیدا کنه اما..... اما الان خیلی عجول و بی پروا شده فک کنم درس بگین تحت تاثیر چیزی قرار گرفته که اونم همون داروهاس
کوک: ارع درست میگه،کی میریم پیست؟
هیون شیک: همین الان
۵.۵k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳