⛓🖇my dady🖇⛓ p.۵۸
سوار ماشین شدیم رفتیم سمت یه پاساژ
همینطوری قدم میزدیم و نگاه لباسا میکردیم که جیمین دستمو کشید سمت یه بوتیک
رفتیم داخل....
جیمین
بردمش داخل یه بوتیک که رفیقم رئیسش بود و خودشم طراح لباس
لباسای خوبی داشت یه ورش کت و شلوار و یه سمت دیگه لباسای مجلسی بود
جیمین: کارینننن(با داد)
(دختره )
کارین:امدممم
از پله ها سریع پایین میاد و به سمتمون
:جیمینننن
همیدگرو بغل میکنن و خوش بش حرف میزنن که توجه کارین به سمت من جلب میشه
کارین :عا حواسم نبود ایشون کی هستن
جیمین :نامزد ایندم الان هنوز نیسیم
کاری:واییی بلخره نمردیم نامزدتم دیدیم
دستشو به سمتم میگیری و و منم متقابل بهش دست میدم :خوشبختم من کارینم رفیق بچگیای جیمین و رئیس این بوتیک و طراح لباس
ا.ت:همچنین منم پارک ا.ت هستم دختر عمویی جیمین و در اینده نامزدش
کارین :خوب ببینم واس چی امدید
ا.ت:واس لباس قرار بریم مهمونی
کارین :خوب اندام خوش فرمی داری ماشالا هر لباسیم بهت میاد بریم نشون بدم هرکدوم خواسی بگو اماده کنم بپوشی
خواستیم بریم که یه پسر به سمتمون امد
کارلوس :به به ببین کی اینجاس از این خبرا
جیمین و کارلوس باز همو بغل میکنن
کارلوس:خانوم خوشگله کی باشن
ا.ت:ا.ت هستم نامزد جیمین و دختر عموش
کارلوس:به به عروسی دعوتیم دیگه
جیمین :حتما
حیحیییی اینم از این پارت لایک و کامنت بزاریداا
همینطوری قدم میزدیم و نگاه لباسا میکردیم که جیمین دستمو کشید سمت یه بوتیک
رفتیم داخل....
جیمین
بردمش داخل یه بوتیک که رفیقم رئیسش بود و خودشم طراح لباس
لباسای خوبی داشت یه ورش کت و شلوار و یه سمت دیگه لباسای مجلسی بود
جیمین: کارینننن(با داد)
(دختره )
کارین:امدممم
از پله ها سریع پایین میاد و به سمتمون
:جیمینننن
همیدگرو بغل میکنن و خوش بش حرف میزنن که توجه کارین به سمت من جلب میشه
کارین :عا حواسم نبود ایشون کی هستن
جیمین :نامزد ایندم الان هنوز نیسیم
کاری:واییی بلخره نمردیم نامزدتم دیدیم
دستشو به سمتم میگیری و و منم متقابل بهش دست میدم :خوشبختم من کارینم رفیق بچگیای جیمین و رئیس این بوتیک و طراح لباس
ا.ت:همچنین منم پارک ا.ت هستم دختر عمویی جیمین و در اینده نامزدش
کارین :خوب ببینم واس چی امدید
ا.ت:واس لباس قرار بریم مهمونی
کارین :خوب اندام خوش فرمی داری ماشالا هر لباسیم بهت میاد بریم نشون بدم هرکدوم خواسی بگو اماده کنم بپوشی
خواستیم بریم که یه پسر به سمتمون امد
کارلوس :به به ببین کی اینجاس از این خبرا
جیمین و کارلوس باز همو بغل میکنن
کارلوس:خانوم خوشگله کی باشن
ا.ت:ا.ت هستم نامزد جیمین و دختر عموش
کارلوس:به به عروسی دعوتیم دیگه
جیمین :حتما
حیحیییی اینم از این پارت لایک و کامنت بزاریداا
۶.۰k
۱۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.