اب نبات شیرین روزای تلخ
اب نبات شیرین روزای تلخ
۹
ویو سونگمین
وقتی ا_ت رفت هر چی سعی کردم نتونستم خودمو باز کنم که چشمام گرم شد و همونجوری خابم برد بعد از چند ساعت یکی درو به سرعت باز کرد که از خوابم پریدم دیدم بادیگاردای ا_ت هستن امدن دستو پامو باز کردن و منو بردن تو ماشین جادش شبیه به جاده ای خونه جنگلی بود رسیدم منو پیاده کردن و ا_ت امد سمتم
ویوا_ت
دیدم ماشین امد سونگمینو پیاده کردن رفتم سمتش دستمو گذاشتم روی شونش چند تا ضربه زدم
ا_ت: خوب از دستم در رفتی وگرنه کارت داشتم
اب نبات سیاهم از توی جیبم در آوردم و انداختم توی دهنم و مزه شیرینشو چشیدم رفتم کنار تا اونو ببرن
فلیکس:سونگمین خوبی ؟
سونگمین:ا..اره
ا_ت: ماشینو روشن کن بریم
بادیگارد:چشم خانم
رفتم طرف ماشین که با صدای یه نفر بر گشتم
فلیکس:هی دختر؟!
ا_ت:چیه؟
فلیکس:الماست یادت رفت
رفتم سمتش و روبه روش وایسادم آب نباتم توی دهنم چرخوندم اوردم بیرون
ا_ت: برای خودت
فلیکس:جدی؟
ا_ت:ذوق کن(نیشخند)
رفتم تو ماشین
ا_ت:پسره ای مسخره
رفتم خونه و لباسمو
۹
ویو سونگمین
وقتی ا_ت رفت هر چی سعی کردم نتونستم خودمو باز کنم که چشمام گرم شد و همونجوری خابم برد بعد از چند ساعت یکی درو به سرعت باز کرد که از خوابم پریدم دیدم بادیگاردای ا_ت هستن امدن دستو پامو باز کردن و منو بردن تو ماشین جادش شبیه به جاده ای خونه جنگلی بود رسیدم منو پیاده کردن و ا_ت امد سمتم
ویوا_ت
دیدم ماشین امد سونگمینو پیاده کردن رفتم سمتش دستمو گذاشتم روی شونش چند تا ضربه زدم
ا_ت: خوب از دستم در رفتی وگرنه کارت داشتم
اب نبات سیاهم از توی جیبم در آوردم و انداختم توی دهنم و مزه شیرینشو چشیدم رفتم کنار تا اونو ببرن
فلیکس:سونگمین خوبی ؟
سونگمین:ا..اره
ا_ت: ماشینو روشن کن بریم
بادیگارد:چشم خانم
رفتم طرف ماشین که با صدای یه نفر بر گشتم
فلیکس:هی دختر؟!
ا_ت:چیه؟
فلیکس:الماست یادت رفت
رفتم سمتش و روبه روش وایسادم آب نباتم توی دهنم چرخوندم اوردم بیرون
ا_ت: برای خودت
فلیکس:جدی؟
ا_ت:ذوق کن(نیشخند)
رفتم تو ماشین
ا_ت:پسره ای مسخره
رفتم خونه و لباسمو
۵.۵k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.