چند پارتی
دازای و چویا در ایران
p2
مدیر:آقای اوسامو خودتون بیاید بالا برای قراعت قرآن
"آقا من نگفتم خودم بلدم گفتم اینم بلد نیست
(علامت مدیر&)
&پس وقتی خودتون توی کاری مهارت ندارید لطفا دیگران رو هم قضاوت نکنید
"هووووف دوباره چرتو پرت گوییش گل کرد
از اونجایی که امروز روز اول مدرسه بود
بزور از زیر یه قرآن ردمون کردن
داشتم توی راهرو ها میگشتم که کلاسمو پیدا کنم
چون رفتم دست به آب و از صف جا موندم
وقتی کلاسو پیدا کردم دیدم که معلم اصلا نیومده
ویو چویا:
خیلی حس بدی داشت چون همونجور که دازای گفت
من سوره کوثرم حتی بلد نبودم
با صف رفتیم سر کلاس
و دیدم دازای نیومده
منتظرش بودم
که بهش بگم
من اون یه لنگه جورابمو پیدا نکردم
آخه کجا میتونم انداخته باشمش
مگه پام نبوده
دیدم دازای با کلی عجله وارد کلاس شد
و وقتی دید معلم نیومده تعجب کرد
خب ما امسال کلاس نهم شدیم
همین چیزی دیگه نمیخواستم بگم
فقط ما امسال کلاس نهمیم
یکم تو کلاس چشم چرونی کردم که ببینم از کودومشون از همه بیشتر بدم میاد
عه آتسوشی ته کلاس نشسته بود
لامصب کراش دخترا و پسرا بود
داشت با یانگش حرف میزد
(از خودم یانگ رو در آوردم چون میگن که آتسوشی و آکوتاگوا یین و یانگن همن)
هیچی دیگه حدود ۱۰ دقیقه منتظر معلم بودیم که اصلا اوفف چه معلمی بود
معلم عربی سال قبلمون شده بود معلم ریاضیمونننن
چرا باید یک مهر انقدر بد شانسی بیاریم
(نویسنده تون ۲۵ رفت مدرسهههه)
معلم ریاضی: خب بچه ها منو بابت تاخیر ببخشید
بارون شدید گرفت
ماشین افتاد تو دره ولی خودمو به کلاستون رسوندم
*(زیر لب) ای چی میشد میمردی
(علامت معلم ریاضی.!.)
!خب کتابارو باز کنید خیلی عقبیم
ویو دازای:
تو همهی کلاسا یه پاچهخوار هستش که همه به قصد کشتنش میان مدرسه
اون پاچه خوار کلاس ما موری بود
آخه پدصگ
تو مدرسه ی پسرونه
اونم کلاس نهم کی گل میاره که تو میاری
خوبه هزار ماشالله باید چهار نفره توی یه میز بشینیم
(اورالینتون غیرانتفاعی درس میخونه اینا رو نمیفهمه
جالب اینه که وقتی داداشم با دختر خالم حرف از جمعیت میزنن
تا من میام یه چیزی بگم میگن اینو ولش کن این تو مدرسه سوسولی درس میخونه)
یعنی راز سوگلی شدن معلم اینه که اول مهر گل بیاری
p2
مدیر:آقای اوسامو خودتون بیاید بالا برای قراعت قرآن
"آقا من نگفتم خودم بلدم گفتم اینم بلد نیست
(علامت مدیر&)
&پس وقتی خودتون توی کاری مهارت ندارید لطفا دیگران رو هم قضاوت نکنید
"هووووف دوباره چرتو پرت گوییش گل کرد
از اونجایی که امروز روز اول مدرسه بود
بزور از زیر یه قرآن ردمون کردن
داشتم توی راهرو ها میگشتم که کلاسمو پیدا کنم
چون رفتم دست به آب و از صف جا موندم
وقتی کلاسو پیدا کردم دیدم که معلم اصلا نیومده
ویو چویا:
خیلی حس بدی داشت چون همونجور که دازای گفت
من سوره کوثرم حتی بلد نبودم
با صف رفتیم سر کلاس
و دیدم دازای نیومده
منتظرش بودم
که بهش بگم
من اون یه لنگه جورابمو پیدا نکردم
آخه کجا میتونم انداخته باشمش
مگه پام نبوده
دیدم دازای با کلی عجله وارد کلاس شد
و وقتی دید معلم نیومده تعجب کرد
خب ما امسال کلاس نهم شدیم
همین چیزی دیگه نمیخواستم بگم
فقط ما امسال کلاس نهمیم
یکم تو کلاس چشم چرونی کردم که ببینم از کودومشون از همه بیشتر بدم میاد
عه آتسوشی ته کلاس نشسته بود
لامصب کراش دخترا و پسرا بود
داشت با یانگش حرف میزد
(از خودم یانگ رو در آوردم چون میگن که آتسوشی و آکوتاگوا یین و یانگن همن)
هیچی دیگه حدود ۱۰ دقیقه منتظر معلم بودیم که اصلا اوفف چه معلمی بود
معلم عربی سال قبلمون شده بود معلم ریاضیمونننن
چرا باید یک مهر انقدر بد شانسی بیاریم
(نویسنده تون ۲۵ رفت مدرسهههه)
معلم ریاضی: خب بچه ها منو بابت تاخیر ببخشید
بارون شدید گرفت
ماشین افتاد تو دره ولی خودمو به کلاستون رسوندم
*(زیر لب) ای چی میشد میمردی
(علامت معلم ریاضی.!.)
!خب کتابارو باز کنید خیلی عقبیم
ویو دازای:
تو همهی کلاسا یه پاچهخوار هستش که همه به قصد کشتنش میان مدرسه
اون پاچه خوار کلاس ما موری بود
آخه پدصگ
تو مدرسه ی پسرونه
اونم کلاس نهم کی گل میاره که تو میاری
خوبه هزار ماشالله باید چهار نفره توی یه میز بشینیم
(اورالینتون غیرانتفاعی درس میخونه اینا رو نمیفهمه
جالب اینه که وقتی داداشم با دختر خالم حرف از جمعیت میزنن
تا من میام یه چیزی بگم میگن اینو ولش کن این تو مدرسه سوسولی درس میخونه)
یعنی راز سوگلی شدن معلم اینه که اول مهر گل بیاری
۸.۵k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.