𝕻𝖆𝖗𝖙6
𝕻𝖆𝖗𝖙6
همه: بله
شوگا: فردا ساعت ۹:۳۰ پرواز داریم تا برسیم به بوسان همه آماده باشن
همه: چشم
(پایان جلسه)
(فلش بک به فردا)
یونجی ویو:
یونجی: آهای دختره ی تنبل بدو بیا اَه همش به خاطر تو باید از کارم عقب بیفتم
سومین: ببخشید، اومدم
یونجی: بدو بریم
سومین: چشم
(فلش بک به بوسان)
شوگا: همتون میدونین باید چیکار کنین پس عملیات رو شروع میکنیم، نقشه ی اولمون پیدا کردن آقای لی هست
یونجی: اما همه الان خسته ایم بهتر نیست بعد استراحت انجام بدیم
سومین: اقای همین همه افراد خسته راه هستن لطفا مکانی مقدر کنید که رفع خستگی کنن بعد استراحتشون شروع کنیم به ردیابی
شوگا: یک لحظه.........(تماس تلفنی)
«۱۰مین بعد»
شوگا: خب یه جای متروکه هست که کسی ازش خبر نداره شب رو اونجا میمونیم کسی هم خبر نداره امنیت داریم حرکت کنید
همه: چشم
سومین: واقعا نمیدونم چرا من و یونجی باید میومدیم اما این ماموریت مناسب ما نبود به نظر بشدت جدی میومد اما من قوی تر از این حرفام و اینجا صحنه نبردی بود که من باید خودمون نشون میدادم
همه: بله
شوگا: فردا ساعت ۹:۳۰ پرواز داریم تا برسیم به بوسان همه آماده باشن
همه: چشم
(پایان جلسه)
(فلش بک به فردا)
یونجی ویو:
یونجی: آهای دختره ی تنبل بدو بیا اَه همش به خاطر تو باید از کارم عقب بیفتم
سومین: ببخشید، اومدم
یونجی: بدو بریم
سومین: چشم
(فلش بک به بوسان)
شوگا: همتون میدونین باید چیکار کنین پس عملیات رو شروع میکنیم، نقشه ی اولمون پیدا کردن آقای لی هست
یونجی: اما همه الان خسته ایم بهتر نیست بعد استراحت انجام بدیم
سومین: اقای همین همه افراد خسته راه هستن لطفا مکانی مقدر کنید که رفع خستگی کنن بعد استراحتشون شروع کنیم به ردیابی
شوگا: یک لحظه.........(تماس تلفنی)
«۱۰مین بعد»
شوگا: خب یه جای متروکه هست که کسی ازش خبر نداره شب رو اونجا میمونیم کسی هم خبر نداره امنیت داریم حرکت کنید
همه: چشم
سومین: واقعا نمیدونم چرا من و یونجی باید میومدیم اما این ماموریت مناسب ما نبود به نظر بشدت جدی میومد اما من قوی تر از این حرفام و اینجا صحنه نبردی بود که من باید خودمون نشون میدادم
۷۴۹
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.