لیلیلیلی
ادامه ....
↧↧↧↧
سیک: می توانم ببینم؟
چهره نورا تغییر می کند ... چگونه می تواند به او کمک کند؟
سیک دست نورا را می گیرد و انگشتش را روی دست نورا می کشد و زخم ناپدید می شود *
نورا با تعجب دستش را بلند می کند، حتی یک خراش هم نبود!
نورا به سیک نگاه می کند*
نورا خم می شود و خود را به صورت او نزدیک می کند.
نورا لبخند می زند *
نورا: ممنون
او به پشت سیک نگاه می کند و لبخندش بزرگتر می شود *
نورا از سمت سیک به سمت شخص مهمتری می رود
برایه سیک اهمیتی ندارد، فقط...
دستش را بلند می کند و خونی که رو دستش بود رو می لیسد... فوق العاده بود.
گوشت تازه به نظر می رسید.
حتی فکرش هم دهان سیک را آب کرد، بر خلاف خون انسان که مزه آبی غلیظ دارد، اما خون این فرشته شیرین و سوزان طعمی بود که سیک تازه چشیده بود و برایش حس خوردن غذا جدید داشت اما... باید صبر میکرد.
☆.。.:* .。.:*☆ 🎸 #Story ☆.。.:* .。.:*☆
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚
https://splus.ir/httpssplusirCreepyPasta1990
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚૮꒰˵•ᵜ•˵꒱ა‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷
↧↧↧↧
سیک: می توانم ببینم؟
چهره نورا تغییر می کند ... چگونه می تواند به او کمک کند؟
سیک دست نورا را می گیرد و انگشتش را روی دست نورا می کشد و زخم ناپدید می شود *
نورا با تعجب دستش را بلند می کند، حتی یک خراش هم نبود!
نورا به سیک نگاه می کند*
نورا خم می شود و خود را به صورت او نزدیک می کند.
نورا لبخند می زند *
نورا: ممنون
او به پشت سیک نگاه می کند و لبخندش بزرگتر می شود *
نورا از سمت سیک به سمت شخص مهمتری می رود
برایه سیک اهمیتی ندارد، فقط...
دستش را بلند می کند و خونی که رو دستش بود رو می لیسد... فوق العاده بود.
گوشت تازه به نظر می رسید.
حتی فکرش هم دهان سیک را آب کرد، بر خلاف خون انسان که مزه آبی غلیظ دارد، اما خون این فرشته شیرین و سوزان طعمی بود که سیک تازه چشیده بود و برایش حس خوردن غذا جدید داشت اما... باید صبر میکرد.
☆.。.:* .。.:*☆ 🎸 #Story ☆.。.:* .。.:*☆
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚
https://splus.ir/httpssplusirCreepyPasta1990
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚૮꒰˵•ᵜ•˵꒱ა‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷
۱.۶k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.