رمان عشق مثلث پارت ۳۷
اوف اصلا نمیتونستم کاری بکنم
رفتم تو اتاقم خوابیدم...
(صبح)
با صدای زنگ در پاشدم چند بار پشت سرهم زنگ خورد انگار کسی خونه نبود رفتم درو باز کردم
×میدونی چقدر پشت در موندم
+وایی ببخشید
×پسرا کجان
+نمیدونم منم الان پاشدم...اها حتمی سرکار رفتن
×پس تو؟
+ام اوپا من نمیتونم ادامه بدم شاید یه کار دیگه پیدا کردم
×اونوقت چه کاری؟
+نمیدونم..ها راستی با اریکا امروز کار کردین
×ها ام ارع
+چطور گذشت
×هیچ عادی..خوب برو آماده شو بریم خونه
+خوب صبونه بخورم بعد
....
بعد صبحونه آماده شدم و از خونه بیرون اومدم ....
رسیدیم درو باز کردم
+اوه بازم اومدم به خونه خودم
...
وسایلامو چیدم رو تختم دراز کشیدم یه چند دیقه چرت زدم با بوی غذا چشمامو باز کردم رفتم سالن
+اوپا تو غذا میپزی؟
×اوه ارع
+وایی بهبه کیمچی
سفره رو آماده کردم جونگ کوک غذارو آورد خوردیم
(بعد از ظهر ساعت ۳)
+هیونگ من میرم سرکار
×مگه پیدا کردی؟
+ها نه میرم استفاع بدم
×ام وایسا منم بیام باهم میریم برات کار پیدا میکنیم
+اوکی
(عکس لباس جونگ کوک و سوجین رو میزارم)
بعد ۱۰ دیقه اومد سوار ماشین شدیم (جونگ کوک ماشین داره)
رفتیم بیمارستان
×آه سوجین تهیونگ اونجاست
+آها ارع
رفتیم پیشش
@سلام جونگ کوک
×سلام
+سلام
تا من سلام دادم سرشو برد پایین و آروم سلام داد
×ام خوب شما اینجا باشین من جیمین و پیدا کنم بیام
+اوهوم
جونگ کوک رفت تا جیمین و بیارع
+صبح بی سرو صدا رفتین
@آرع گفتم بیدارت نکنم
+خوب کاری کردی
@چرا؟
+چون
×ما اومدیم
_سلام سوجین
+سلام
×خوب آم سوجین میخواد یه چیزی بگه
_چی میخوای بگی کنجکاو شدم
+من.....استفاع میدم
_چی
@کار پیدا کردی؟
+نه...با جونگ کوک میریم پیدا کنیم
@من باید به یکی از بیمارا سر بزنم
تهیونگ رفت باورم نمیشد انتظار داشتم بپرسه برای چی میرم یا کجا کار پیدا میکنم ولی...
_چرا میخوای بری؟...
+خوب میخوام یه کار دیگه پیدا کنم
_میخوای کمکت کنم
+نه ممنون هیونگ هستش
_اوهوم خوب پس تا اتاق دکتر بدرقت میکنم
+باش..راستی ریس اینجا چطوره؟
_خوب نیست ولی از مین سو بهتره
+واقعا که
_حالا از مین سو چه خبر رفتی پیشش
+راستش مین سو رفت آمریکا
_واقعا آخيش از دستش راحت شدم
+خوب اون پسر خوبی بود همیشه پشتم بود
رفتم تو اتاقم خوابیدم...
(صبح)
با صدای زنگ در پاشدم چند بار پشت سرهم زنگ خورد انگار کسی خونه نبود رفتم درو باز کردم
×میدونی چقدر پشت در موندم
+وایی ببخشید
×پسرا کجان
+نمیدونم منم الان پاشدم...اها حتمی سرکار رفتن
×پس تو؟
+ام اوپا من نمیتونم ادامه بدم شاید یه کار دیگه پیدا کردم
×اونوقت چه کاری؟
+نمیدونم..ها راستی با اریکا امروز کار کردین
×ها ام ارع
+چطور گذشت
×هیچ عادی..خوب برو آماده شو بریم خونه
+خوب صبونه بخورم بعد
....
بعد صبحونه آماده شدم و از خونه بیرون اومدم ....
رسیدیم درو باز کردم
+اوه بازم اومدم به خونه خودم
...
وسایلامو چیدم رو تختم دراز کشیدم یه چند دیقه چرت زدم با بوی غذا چشمامو باز کردم رفتم سالن
+اوپا تو غذا میپزی؟
×اوه ارع
+وایی بهبه کیمچی
سفره رو آماده کردم جونگ کوک غذارو آورد خوردیم
(بعد از ظهر ساعت ۳)
+هیونگ من میرم سرکار
×مگه پیدا کردی؟
+ها نه میرم استفاع بدم
×ام وایسا منم بیام باهم میریم برات کار پیدا میکنیم
+اوکی
(عکس لباس جونگ کوک و سوجین رو میزارم)
بعد ۱۰ دیقه اومد سوار ماشین شدیم (جونگ کوک ماشین داره)
رفتیم بیمارستان
×آه سوجین تهیونگ اونجاست
+آها ارع
رفتیم پیشش
@سلام جونگ کوک
×سلام
+سلام
تا من سلام دادم سرشو برد پایین و آروم سلام داد
×ام خوب شما اینجا باشین من جیمین و پیدا کنم بیام
+اوهوم
جونگ کوک رفت تا جیمین و بیارع
+صبح بی سرو صدا رفتین
@آرع گفتم بیدارت نکنم
+خوب کاری کردی
@چرا؟
+چون
×ما اومدیم
_سلام سوجین
+سلام
×خوب آم سوجین میخواد یه چیزی بگه
_چی میخوای بگی کنجکاو شدم
+من.....استفاع میدم
_چی
@کار پیدا کردی؟
+نه...با جونگ کوک میریم پیدا کنیم
@من باید به یکی از بیمارا سر بزنم
تهیونگ رفت باورم نمیشد انتظار داشتم بپرسه برای چی میرم یا کجا کار پیدا میکنم ولی...
_چرا میخوای بری؟...
+خوب میخوام یه کار دیگه پیدا کنم
_میخوای کمکت کنم
+نه ممنون هیونگ هستش
_اوهوم خوب پس تا اتاق دکتر بدرقت میکنم
+باش..راستی ریس اینجا چطوره؟
_خوب نیست ولی از مین سو بهتره
+واقعا که
_حالا از مین سو چه خبر رفتی پیشش
+راستش مین سو رفت آمریکا
_واقعا آخيش از دستش راحت شدم
+خوب اون پسر خوبی بود همیشه پشتم بود
۲۶.۷k
۱۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.