red room p2
هیوک
دشمن قدیمیه کوک از وقتی هردو ما. فیا شدن ولی قبلا باهم دوست بودن اهل ژاپن وقتی هشت سالش بود امدن کره و اسمشو از هوتوکه به هیوک تغییر دادن و داخل مدرسه با کوک اشنا شد پدر و مادرش هردو وکیل های موفقین و هردوی اون ها جزو خرپولای کره ان هیوک موهای بور پوست حدودا گندمی، اخلاقش هم: خونسرد، خیلی راحت میتونه پلیسارو بپیچونه چون کل قانونارو حفظه خودشم رشته دانشگاه حقوق بود رئیس یک باند حدودا معروف هم هست
ویو لونا: از سر کارم داشتم میامدم خونه خیلی خونه خوبیه چون از خونه های بزرگ میترسم و این خونه کوچیک با ویو عالیه مبلشم تخت میشد خوابیدم صبح پاشدم و برای خودم صبحونه درست کردم و ماتیا زنگ زد اون خیلی وقت بود با من حرف نزده بود ولی خب جوابشو دادم
ماتیا: الو سلام خوبی چطوری؟
لونا: بلاخره یادی از ما کردی
ماتیا: لونا اگه کسی اومد در خونه و دنبال من بود بگو کره نیست
لونا: باز چی کار کردی؟!
ماتیا: گوش کن به حرفم هر لحظه ممکنه بیاد
لونا: کی؟؟
ماتیا: این مهم نیست، من باید برم خداحافط
لونا: ماتیا (قطع کرده بود)
ویو لونا
داشت درمورد چی صحبت میکرد باز چه دست گلی به اب داده قبلا زیاد تو مدرسش دعوا میکرد ولی هیچ وقت خودش پاش نمیموند هوف ولش کن رفتم که فیلم بیینم ولی فکر این که اون کی میتونه باشه داشت دیوونم میکرد و با خودم گفتم شاید میخواد سوپرایزم کنه و رفتم و پیژامه پوشیدم هوف فردا قراره برم تو دوره اختصاصی برای پلیس شدن. Criminal Investigation Department of Police یا همون اداره تحقیقات جنایی پلیس آگاهی و واقعا همینو میخوام هنوز برای خونه ام تخت نخریده ام بخاطر همین باید روی مبل بخوابم
(پرش زمانی به فردا صبح)
از خواب پاشدم قهوه لاته درست کردم و لباس مخصوص مون رو پوشیدم و کلاهمون رو گذاشتم سرم موهام هم دم اسبی بستم و توی اینه یک نگاهی به خودم کردم کتونیمو پوشیدم و وسایلمو برداشتم و راه افتادم
دشمن قدیمیه کوک از وقتی هردو ما. فیا شدن ولی قبلا باهم دوست بودن اهل ژاپن وقتی هشت سالش بود امدن کره و اسمشو از هوتوکه به هیوک تغییر دادن و داخل مدرسه با کوک اشنا شد پدر و مادرش هردو وکیل های موفقین و هردوی اون ها جزو خرپولای کره ان هیوک موهای بور پوست حدودا گندمی، اخلاقش هم: خونسرد، خیلی راحت میتونه پلیسارو بپیچونه چون کل قانونارو حفظه خودشم رشته دانشگاه حقوق بود رئیس یک باند حدودا معروف هم هست
ویو لونا: از سر کارم داشتم میامدم خونه خیلی خونه خوبیه چون از خونه های بزرگ میترسم و این خونه کوچیک با ویو عالیه مبلشم تخت میشد خوابیدم صبح پاشدم و برای خودم صبحونه درست کردم و ماتیا زنگ زد اون خیلی وقت بود با من حرف نزده بود ولی خب جوابشو دادم
ماتیا: الو سلام خوبی چطوری؟
لونا: بلاخره یادی از ما کردی
ماتیا: لونا اگه کسی اومد در خونه و دنبال من بود بگو کره نیست
لونا: باز چی کار کردی؟!
ماتیا: گوش کن به حرفم هر لحظه ممکنه بیاد
لونا: کی؟؟
ماتیا: این مهم نیست، من باید برم خداحافط
لونا: ماتیا (قطع کرده بود)
ویو لونا
داشت درمورد چی صحبت میکرد باز چه دست گلی به اب داده قبلا زیاد تو مدرسش دعوا میکرد ولی هیچ وقت خودش پاش نمیموند هوف ولش کن رفتم که فیلم بیینم ولی فکر این که اون کی میتونه باشه داشت دیوونم میکرد و با خودم گفتم شاید میخواد سوپرایزم کنه و رفتم و پیژامه پوشیدم هوف فردا قراره برم تو دوره اختصاصی برای پلیس شدن. Criminal Investigation Department of Police یا همون اداره تحقیقات جنایی پلیس آگاهی و واقعا همینو میخوام هنوز برای خونه ام تخت نخریده ام بخاطر همین باید روی مبل بخوابم
(پرش زمانی به فردا صبح)
از خواب پاشدم قهوه لاته درست کردم و لباس مخصوص مون رو پوشیدم و کلاهمون رو گذاشتم سرم موهام هم دم اسبی بستم و توی اینه یک نگاهی به خودم کردم کتونیمو پوشیدم و وسایلمو برداشتم و راه افتادم
۳۰۱
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.