P12

فلیکس تو همون لحظه
خب یعنی چی منم دلم میخواد با یکی دوش بگیرم😭
دلم میخواد با یکی برم بیرون خیر سرم دوست دختر دارم
(دوستان عزیز توجه کنین که الان دو هفته گذشته و باهم زندگی کردن و هنوز پدر و مادرشون هیچی نمیدونن)

+:هیونجینا
-: بله بیبی
+: میخوام امروز به پدر و مادرم زنگ بزنم و موضوعت رو بهشون بگم به احتمال زیاد درک کنن راستش به اینکه منو تو توی یه خونه زندگی کنیم هم فکر کردم
-: میدونی من مشکلی ندارم که اینجا یا توی خونه ی مشترکمون زندگی کنم فقط می خوام با تو باشم
+: خیلی خب بهشون زنگ میزنم

ا.ت زنگ میزنه و داستان رو براشون تعریف می کنه
+: متاسفم که تا الان چیزی نگفتم
پدر ا.ت: ایرادی نداره دخترم درکت میکنم و به نظرم اینکه تو و هیونجین توی یه خونه جدا زندگی هم ممکنه برای خودت و هیونجین راحت تر باشه
مادر ا.ت : منم همین نظر رو دارم و دوست ندارم با مخالفت کردن باعث خراب کردن رابطتون بشم (عرر پدر و مادری که همیشه میخواستم😪)
+: پس یعنی الان شما رضایت می دید که منو هیونجین توی یه خونه زندگی کنیم؟
پدر و مادر ا.ت : آره
+: واقعا ازتون ممنونم فقط یه چیزی کی میاید خونه
پدر ا.ت : میدونی که ما سرمون خیلی شلوغه و معلوم نیست کی میایم ولی قول میدم که در اولین فرصت بیایم پیشتون
+: باشه ممنون دوستون دارم

پایان مکالمه🥲



این پارت خیلی مهمی بود از نظرم😶‍🌫️