ℳ𝒶𝓇𝓇𝒾𝒶ℊℯ."ℳ𝒶𝓃𝒹𝒶𝓉ℴ𝓇𝒴 27
بریم ادامه
ازخونه پدرم اومدم بیرون و سوار ماشین شدم سجین رو به مادرم سپردم و به آدرسی که اون شین عوضی داده بود رفتم بعداز یک ساعت رسیدم چه جای خارج از شهر سئول دیگه داشتم نزدیک میشدم به ی کارخونه خیلی قدیمی رسیدم ماشین رو پارک کردم و یواش وارد کارخونه شدم
یونگی= ا.ت کجایی
که با به صدا در اومدن دست زدن یکی اون ور خودم رو دیدم که دیدم درسته خود عوضیش
شین= آفرین مین یونگی پولاروید سر وقت آوردی
یونگی= زیاد حرف میزنی ا.ت کجاست
شین= اوه بهتره بلبل زبونی نکنی فقدپولاروید بدی و با عشقت از اینجا بری ولی قبلش ی کاری دارم
یونگی= چه کاری مگه فقد شرط تو پول سهام نبود بیارم ا.ت رو ببرم
شین= اونکه درسته ولی انتقام مرگ پدرم رو از کی بگیرم تو یا پدرت
یونگی= خیلی کثیفی
شین = نه کثیف تراز پدر تو میدونی من چی کشیدم بعداز مرگ پدرم مادرم دیونه شد خودکوشی کرد زمانی که پدرم رو از دست دادیم ولی من تسلیم نشدم ادامه دادم به این جایگاهی که میبینی رسیدم تا انتقام پدرم رو بگیرم
که بعداز حرفش ا.ت رو آوردن دهنش بسته بود هی زور میزد فرار کنه ولی نمیتونست
یونگی= ا.ت لطفا باهاش کاری نداشته باش هرکاری بگی میکنم
شین= هرکاری
یونگی= آره هر کاری
شین=پس آتیش گرفتن عشقت رو به چشم ببین
یونگی= نه خواهش میکنم
شین= دیره بنزین رو بریزد رو سرش
بادیگارد داشتن بنزین میریختن روی ا.ت و کم کم کبریت تا آتیشش بزن که
پلیش= لی شین دست هاتو بزار روی سرت
شین خواست فرار کنه که یکی از پلیساگرفتش من بدو بدو خودم رو به ا.ت رسوندم ولی حالش خوب نبود فکر کنم بخاطر بوی بنزین شیک رو دست بند زدن بردن هی تحدید میکرد
شین= من دوباره آزاد میشم و انتقام پدرم رو میگیرم
پلیس= زیاد حرف نزن راه بیوفت
رفتن شیم توی ماشین پلیس رو دیدم که ا.ت ناله ی کرد زیر زانوش رو گرفتم و بلندش کردم و به طرف ماشین رفتم و یک راست به طرف بیمارستان حرکت کردیم
خوب اینم پارت امروز امید وارم خوشتون بیاد
ازخونه پدرم اومدم بیرون و سوار ماشین شدم سجین رو به مادرم سپردم و به آدرسی که اون شین عوضی داده بود رفتم بعداز یک ساعت رسیدم چه جای خارج از شهر سئول دیگه داشتم نزدیک میشدم به ی کارخونه خیلی قدیمی رسیدم ماشین رو پارک کردم و یواش وارد کارخونه شدم
یونگی= ا.ت کجایی
که با به صدا در اومدن دست زدن یکی اون ور خودم رو دیدم که دیدم درسته خود عوضیش
شین= آفرین مین یونگی پولاروید سر وقت آوردی
یونگی= زیاد حرف میزنی ا.ت کجاست
شین= اوه بهتره بلبل زبونی نکنی فقدپولاروید بدی و با عشقت از اینجا بری ولی قبلش ی کاری دارم
یونگی= چه کاری مگه فقد شرط تو پول سهام نبود بیارم ا.ت رو ببرم
شین= اونکه درسته ولی انتقام مرگ پدرم رو از کی بگیرم تو یا پدرت
یونگی= خیلی کثیفی
شین = نه کثیف تراز پدر تو میدونی من چی کشیدم بعداز مرگ پدرم مادرم دیونه شد خودکوشی کرد زمانی که پدرم رو از دست دادیم ولی من تسلیم نشدم ادامه دادم به این جایگاهی که میبینی رسیدم تا انتقام پدرم رو بگیرم
که بعداز حرفش ا.ت رو آوردن دهنش بسته بود هی زور میزد فرار کنه ولی نمیتونست
یونگی= ا.ت لطفا باهاش کاری نداشته باش هرکاری بگی میکنم
شین= هرکاری
یونگی= آره هر کاری
شین=پس آتیش گرفتن عشقت رو به چشم ببین
یونگی= نه خواهش میکنم
شین= دیره بنزین رو بریزد رو سرش
بادیگارد داشتن بنزین میریختن روی ا.ت و کم کم کبریت تا آتیشش بزن که
پلیش= لی شین دست هاتو بزار روی سرت
شین خواست فرار کنه که یکی از پلیساگرفتش من بدو بدو خودم رو به ا.ت رسوندم ولی حالش خوب نبود فکر کنم بخاطر بوی بنزین شیک رو دست بند زدن بردن هی تحدید میکرد
شین= من دوباره آزاد میشم و انتقام پدرم رو میگیرم
پلیس= زیاد حرف نزن راه بیوفت
رفتن شیم توی ماشین پلیس رو دیدم که ا.ت ناله ی کرد زیر زانوش رو گرفتم و بلندش کردم و به طرف ماشین رفتم و یک راست به طرف بیمارستان حرکت کردیم
خوب اینم پارت امروز امید وارم خوشتون بیاد
۷.۳k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.