دبیرستان عشق

دبیرستان عشق
پارت ۲

ویو ادمین

زنگ کلاس خورد و همه رفتن سر کلاس
(معلمشونو با مع نشون میدم)
مع: یلام بچه ها من دبیر امسالتون هستم دوس ندادم کلاس خیلی جدی باشه پس همیشه گرده ی خنده تو کلاس باید پخش باشه( عین معلم ما)

مع : خب خودتونو معرفی کنید

که همه اسم خودشونو گفتن و الان نوبت تعیین جا بود
مع : کوک ته نیمکت سوم جین و هانیا کنار هم جیمین یونگی نامجون جیهوپ و بقیه هم ......


ویو ته

از شانس بدم کنار کوک میشینم ولی خب شاید پسر بدی نباشه حقیقتا نمی دونم

که زنگ خورد
اعضا ( توشون تهیونگ هم هست) رفتن باهم بستنی خوردن
تهیونگ : بالای اون درخت سیبه هو هو من عاشق سیبم شما همین جا باشید برم سیبو بیارم
هوپی: خطر ناک نیست
ته: نه بابا
ویو ته
رفتم بالای درخت متاسفانه سی بر ه خیلی بالا بود پا بلندی کردم گرفتم ولی انگار روی هوا بودم داشتم میافتادم که دزدم نیفاتدم و یکی گرفتم


ویو کوک
تعیین شد که پیش ته میشینم نمی دونم چرا خوش حال شدم زنگ خورد و رفتیم با اعضا بستنی خرید که دیدم تهیونگ چشمش خورد به سیب که بالای درخت بود رفت بالا سیب برداشت، داشت میافتاد که رفتم گرفتمش

ته: ای
کوک: خوبی
ته : اره خوبم
ته: تو جونمو نجات دادی ؟
کوک: آ.آره..فک. ..کنم

بای