سناریو ی ناهویا و سویا

دید باجی
این سویا چه مرگشه همش میگه من دخترم
باجی: سویا بتمرگ سر جات 😡
ا.ت: من خواهر سویامممممممممممممم😣
باجی: روانی یکم صبر کن رسیدیم
( نویسنده: تو را دوبار نزدیک بود تصادف کنن😎🤣)
مهکم دست سویا رو گرفتم و اوردم تو معبد
دید ا.ت
ذهن: یا خدا منو اورده ابادت کنههههه😥😣😓
هم اکنون قلب: وای چه پسرای هاتی 😍
چشم: از من برا کراش زدن رو این و اون استفاده نکن 😩
سوتون فقرات : اخ مهره هام پوکید 😖
دست: منو ول کن ای گیسو کمند 😠
مغذ: حاجی موهای ما انقدر بلند نیست پشمام😲
مو ها: به رخمون نیار🤧🥲
قلب: وای این پسر هاته دست مارو گرفتههههه🥴
مغذ: قلب ببند دهنتو 🙄
چشم : من با مغذ موافقم😑
معده: من گشنمهههههههه (جیغ بنفش)😈
باجی : گشنته 😑
ا.ت: تو من داره چه اتفاقاتی میوفته ؟🤧
باجی: خودت نمیدونی از من میپرسی 😕
ا.ت : گشنمهههه ( جیغ قرمز )☹️
باجی: انگیری ساکت 😩
مغذ : شت ازا قهوه ای شد 😱
مسانه: بخدا کار من نیست 😰
مغذ: تورونمیگم 😶
مغذ: یکی یه اردنگی بزنه به معده 😈
روده کوچیکه : چشم 😏
معده : چه مرگته 😩
ا.ت: اخ دلم متمعنم پریود نیستم 🥺
از طرفی ناهویا و سویا
ناهویا: سویا یونیفرم من کو 😫
سویا: من چمیدونم بیا مال منو بگیر میتسویا بفهمه پارت میکنه🤕
ناهویا: بدو بریم دیر شد😧






خب کل این پارت کمدی بود و چیز خاصی نداشت تا پارت بعدی بای بای🤗