هر چه آیینه به توصیف تو جان کَند،نشد
هر چه آیینه به توصیف تو جان کَند،نشد
آه!تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصهٔ زلفت گرهی باز کنم
به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون بَرده مرا هم بفروشند نشد
آه!تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصهٔ زلفت گرهی باز کنم
به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون بَرده مرا هم بفروشند نشد
۱.۸k
۱۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.