سناریو فیک
خانواده بد
P3
×هه میبینم داری از اینجا میری
+من که میدونم کار تو بوده ولی مطمئن باش این کارت بی جواب نمیمونه
×مطمئنم که یه کسی میشی که به خاطر پول حتا حاظری زیر خواب بشی
+مطمئن باش یه روزی یه بلایی سرت میارم که تموم رنج و سختی هایی که من تو این چند سال کشیدمو صد برابرشو بکشی
×برو بابا دختره ی اسکل
از کنارش رد شدم و رفتم بیرون یه تاکسی گرفتم و به سمت یه هتل رفتم و یه اتاق گرفتم صبح از خواب بیدار شدم و آماده شدم تا برم دنبال کار اول رفتم توی یه شرکت مد اونجا قبولم نکردن کلی التماسشون کردم تا بلاخره گزاشتن کار کنم البته اولش گفتن اول یه هفته آزماشی کار میکنم بعد اگر کارم خوب بود استخدامم میکنن من از بچگی به مد و لباس علاقه ی شدیدی داشتم واسه همین بعضی اوقات یواشکی میرفتم و اینترنتی یاد میگرفتم
گفتم از امروز میتونم شروع به کار کنم کار من آماده کردن مدلا بود
من اولین روزم رو خوب انجام دادم و ازم راضی بودن شب شد و داشتم میرفتم به سمت هتل که مارا رو دیدم دارن با یه پسر....
البته برام جای تعجب نبود چون میدونستم که یه دختر ۱۴ ساله ی هرزه هست
به راهم ادامه دادم و رفتم تو هتل چون میدونستم هزینه یک روز هتلم اندازه ی ۱ هفته زندگی کردن تو یه خونه ۱۵ متر تصمیم گرفتم فردا برم دنبال خونه داشتم تو سایت ها میگشتم تا اینکه رسیدم به یه خونه ی تمیز ۱۵ متری گفت فردا ساعت ۶ برم تا باهام قرار داد ببندن البته خونش هم تجهیزات داشت و نیازی نبود من وسایلی ببرم فقط لباسام نیاز بود
#سناریو فیک
P3
×هه میبینم داری از اینجا میری
+من که میدونم کار تو بوده ولی مطمئن باش این کارت بی جواب نمیمونه
×مطمئنم که یه کسی میشی که به خاطر پول حتا حاظری زیر خواب بشی
+مطمئن باش یه روزی یه بلایی سرت میارم که تموم رنج و سختی هایی که من تو این چند سال کشیدمو صد برابرشو بکشی
×برو بابا دختره ی اسکل
از کنارش رد شدم و رفتم بیرون یه تاکسی گرفتم و به سمت یه هتل رفتم و یه اتاق گرفتم صبح از خواب بیدار شدم و آماده شدم تا برم دنبال کار اول رفتم توی یه شرکت مد اونجا قبولم نکردن کلی التماسشون کردم تا بلاخره گزاشتن کار کنم البته اولش گفتن اول یه هفته آزماشی کار میکنم بعد اگر کارم خوب بود استخدامم میکنن من از بچگی به مد و لباس علاقه ی شدیدی داشتم واسه همین بعضی اوقات یواشکی میرفتم و اینترنتی یاد میگرفتم
گفتم از امروز میتونم شروع به کار کنم کار من آماده کردن مدلا بود
من اولین روزم رو خوب انجام دادم و ازم راضی بودن شب شد و داشتم میرفتم به سمت هتل که مارا رو دیدم دارن با یه پسر....
البته برام جای تعجب نبود چون میدونستم که یه دختر ۱۴ ساله ی هرزه هست
به راهم ادامه دادم و رفتم تو هتل چون میدونستم هزینه یک روز هتلم اندازه ی ۱ هفته زندگی کردن تو یه خونه ۱۵ متر تصمیم گرفتم فردا برم دنبال خونه داشتم تو سایت ها میگشتم تا اینکه رسیدم به یه خونه ی تمیز ۱۵ متری گفت فردا ساعت ۶ برم تا باهام قرار داد ببندن البته خونش هم تجهیزات داشت و نیازی نبود من وسایلی ببرم فقط لباسام نیاز بود
#سناریو فیک
۱۷۸
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.