حق انتخواب 24
رفتی روری تختت دراز کشیدی و هم گریه میکردی هم میخندیدی
خوابیدی فردا صب باز با ویز ویز گوشیت بیدار شدی
با صدای خوابالو جواب دادی
ت:بله؟
تهیونگ :الو؟ ا.ت! میشه بیام ببینمت؟ دارم میمیرم بدون تو! 🥺
ت:من هنوز تو شوکم تهیونگ!
واقعا ازم نخواه ک سریع ماجرا رو فیصله بدم.
لطفا بزار چند روز با خودم تنها باشم !....
تهیونگ:من میدونم وقتی اعصابت از دستم خورده کتابی حرف میزنی ا.ت من
واقعا دوستت داشتم ک اینکارو کردم!
لطفا بیا کمپانی ببینمت! لطفا!
ت:آم........................ نمیدونم ولی یه کاری با جیهوپ دارم ک باید بیام
به هر حال میام.
تهیونگ:با جیهوپ چکار داری؟؟؟؟؟؟
(با لحن حسودا نه)
ت:باید ب تو توضیح بدم؟
تهیونگ:آم........ بله چون من اوپای تو هستم و تو پارتنر من! 🥺💜
ت:.........
تهیونگ:الو؟
ت...........
تهیونگ:الو؟ ا.ت؟
ت:بله؟
تهیونگ:چرا جواب نمیدی؟
ت:دارم میرم دوش بگیرم آرایش کنم لباس بپوشم برم کمپانی😀
تهیونگ:خیلی آرایش نکنی ها!
ت:به چ عنوان؟
تهیونگ:چون نموخوام کسب خوشگلی یا تو ببینه😊💜
ت:🤭ولی من کار خودمو میکنم😄
تهیونگ:اصلا خودم میام دنبالت😊
ت😳🤞
توی دلت:😍😭.
چیزی نگفتی وخدا حافظی کردی.
تلفونو قط کردی رفتی دوش بگیری.
اومدی از حموم بیرون دیدی صدای تلویزیون میاد.
ترسیدی!
آروم رفتی بیرون دیدی تهیونگ نشسته دارع اتاکو نگا میکنه 🤭
ت:😳
چیزی نگفتی رفتی آرایش کردی و تیپ زدی
.. اسلاید 2..
از اتاق اومدی بیرون دیدی تهیونگ به ترز کیوتی و عاشقانه ای زل زده بهت
رفتی جلو تر
ت:چیع؟
چیزی نگفت و سریع لبات رو بو*سید
تو هم برای اینکه اذیتش کنی و تحر*یکش کنی و بهش پا ندی باهاش همکاری کردی.
تهیونگ خیلی تحر*یک شده بود و با لا تنت رو لمس میکرد تو جلوی خودتو گرفته بودی ک تحر*یک نشی بلند شدی و راه افتادی سمت ماشینت
تهیونگ آهی کشید ک ترسیدی!
ت:چی شد؟؟؟؟؟
تهیونگ:نباید منو تحر*یک کنی و بری!
درد دارع میفهمی!
ت:😂حقته ک دیگ اینطوری منو شوک نکنی با شوگا.
تهیونگ :لطفا بیا اینبار انجامش بدیم.
من الان انقدر تحر*یک شدم ک دارم از درد میمیرم!
ت:😳ینی انقدر سک30 شدم؟
تهیونگ:سک 30 هات لعنتی!!!!!
ت اومدی بغلش کردی.
ت:تهیونگ . خودتم میدونی من فقط در صورتی ک....
تهیونگ نزاشت حرفتو ادامه بدی پ دستش رو گذاشت روی 30 نه هات
داشتی کم کم تحر*یک میشدی
ولی دست برداشت و گفت
تهیونگ:حق با توعه چاگیا
ولی نباید منو تحر*یک کنی!!!!!!!!!!
چطور بود این پارت؟؟؟؟
خوابیدی فردا صب باز با ویز ویز گوشیت بیدار شدی
با صدای خوابالو جواب دادی
ت:بله؟
تهیونگ :الو؟ ا.ت! میشه بیام ببینمت؟ دارم میمیرم بدون تو! 🥺
ت:من هنوز تو شوکم تهیونگ!
واقعا ازم نخواه ک سریع ماجرا رو فیصله بدم.
لطفا بزار چند روز با خودم تنها باشم !....
تهیونگ:من میدونم وقتی اعصابت از دستم خورده کتابی حرف میزنی ا.ت من
واقعا دوستت داشتم ک اینکارو کردم!
لطفا بیا کمپانی ببینمت! لطفا!
ت:آم........................ نمیدونم ولی یه کاری با جیهوپ دارم ک باید بیام
به هر حال میام.
تهیونگ:با جیهوپ چکار داری؟؟؟؟؟؟
(با لحن حسودا نه)
ت:باید ب تو توضیح بدم؟
تهیونگ:آم........ بله چون من اوپای تو هستم و تو پارتنر من! 🥺💜
ت:.........
تهیونگ:الو؟
ت...........
تهیونگ:الو؟ ا.ت؟
ت:بله؟
تهیونگ:چرا جواب نمیدی؟
ت:دارم میرم دوش بگیرم آرایش کنم لباس بپوشم برم کمپانی😀
تهیونگ:خیلی آرایش نکنی ها!
ت:به چ عنوان؟
تهیونگ:چون نموخوام کسب خوشگلی یا تو ببینه😊💜
ت:🤭ولی من کار خودمو میکنم😄
تهیونگ:اصلا خودم میام دنبالت😊
ت😳🤞
توی دلت:😍😭.
چیزی نگفتی وخدا حافظی کردی.
تلفونو قط کردی رفتی دوش بگیری.
اومدی از حموم بیرون دیدی صدای تلویزیون میاد.
ترسیدی!
آروم رفتی بیرون دیدی تهیونگ نشسته دارع اتاکو نگا میکنه 🤭
ت:😳
چیزی نگفتی رفتی آرایش کردی و تیپ زدی
.. اسلاید 2..
از اتاق اومدی بیرون دیدی تهیونگ به ترز کیوتی و عاشقانه ای زل زده بهت
رفتی جلو تر
ت:چیع؟
چیزی نگفت و سریع لبات رو بو*سید
تو هم برای اینکه اذیتش کنی و تحر*یکش کنی و بهش پا ندی باهاش همکاری کردی.
تهیونگ خیلی تحر*یک شده بود و با لا تنت رو لمس میکرد تو جلوی خودتو گرفته بودی ک تحر*یک نشی بلند شدی و راه افتادی سمت ماشینت
تهیونگ آهی کشید ک ترسیدی!
ت:چی شد؟؟؟؟؟
تهیونگ:نباید منو تحر*یک کنی و بری!
درد دارع میفهمی!
ت:😂حقته ک دیگ اینطوری منو شوک نکنی با شوگا.
تهیونگ :لطفا بیا اینبار انجامش بدیم.
من الان انقدر تحر*یک شدم ک دارم از درد میمیرم!
ت:😳ینی انقدر سک30 شدم؟
تهیونگ:سک 30 هات لعنتی!!!!!
ت اومدی بغلش کردی.
ت:تهیونگ . خودتم میدونی من فقط در صورتی ک....
تهیونگ نزاشت حرفتو ادامه بدی پ دستش رو گذاشت روی 30 نه هات
داشتی کم کم تحر*یک میشدی
ولی دست برداشت و گفت
تهیونگ:حق با توعه چاگیا
ولی نباید منو تحر*یک کنی!!!!!!!!!!
چطور بود این پارت؟؟؟؟
۳۴.۳k
۰۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.