Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۵۳
(میکائل)
کریم امدش و دست پاهامون باز کرد
کریم:من دنبال الکسم شیرین گفت تو میدونی میکائل که اونکجاست؟
میکائل:نمدونم من چند تا ادرس ازش دارم ک تو تیمارستانه به خاطرم نیست
کریم:خب یعنی اینکه باید بریم تیمارستان؟
میکائل:اره دیگه
کریم: میبنی ک افراد الکس اونجا باشن شاید؟
سعید: ببخشید وسط حرفتون من یک راه مخفی به اتاقم دارم ک مال مورد هایی اصطراری اگر میخواین منو با یکی بفرستین
کریم: کی رو بفرستم اخه؟
کیوان: اقاجون من برم
کریم:نه تو دهنتو ببند
میکائل: خب باید یک زن هم بره ک بتونه اونارو حواسشون پرت کنه
کریم: زن کسی نیست
یکی از افراد کریم: اقا نوه اتون ملیحه خانوم بفرستین
کیوان: گوه نخور تو
کریم:ملیحه؟ فکر خوبی
کیوان:نه اقاجون
کریم:به توچه
میکائل: الان سعید با نوه تون بره؟
کریم:اره
(ملیحه)
تو اتاقم داشتم انگلیسی کار میکردم ک اقاجون امد سریع دفتر کتاب هامو جمع کردم اخه یواشکی انگلیسی یاد میگرفتم
ملیحه:سلام اقاجون
کریم:سلام ملحیه خانوم
ملیحه:بفرمایید اقاجون
کریم:نه نمخواد میخواستم بگم فردا با این پسره سعید ک انداختمیش تو انباری برین تیمارستان چند تا ادرس هست بیارین
ملیحه:من با یک پسر برم؟(باتعجب)
کریم:نمخوردت نترس
پشم هام ریخته بود اون اقاجون بود ک نمزاشت یک پسر نگام کنه ولی الان میخواد منو با یک پسر بفرسته بیرون
ملیحه:من اونجا چیکار کنم؟
کریم:با افراد اون الکس ک حتما شیرین بهت گفته حرف بزنی اگرهم نبودن ک هیچی با سعید برین همون ادرس هارو بیارین
ملیحه:چشم
اقاجون داشت میرفت ک روشو طرفم کرد
کریم:میدونم انگلیسی یاد میگیری نمخواد ازم قایم کنی
ملیحه:میدونید؟
کریم:من همه چیزو میدونم
اقاجون رفت که مثل این بچه ها بپر بپر میکردم ک شیرین در اتاق باز کرد
شیرین:یااا شیطون برای اینکه میخوای با سعید بری بیروت ذوق میزنی
تا اینو گفت دمپایمو ورداشتم و بدو بدو دنبالشم میرفتم ک یکدفعه پاش لیز خورد
(شیرین)
ملیحه با دمپایی افتاد دنبالم ک بدو بدو میکردم ک پام لیز خورد و افتادم روی کیوان ک روی مبل خوابیده بود باهام دیگ چشم تو چشم شدیم ک دستشو دور کمرم حلقه کرد و جاهامون برعکس کرد
ملیحه همنجور وایستاده بود نگاه میکرد
Part۵۳
(میکائل)
کریم امدش و دست پاهامون باز کرد
کریم:من دنبال الکسم شیرین گفت تو میدونی میکائل که اونکجاست؟
میکائل:نمدونم من چند تا ادرس ازش دارم ک تو تیمارستانه به خاطرم نیست
کریم:خب یعنی اینکه باید بریم تیمارستان؟
میکائل:اره دیگه
کریم: میبنی ک افراد الکس اونجا باشن شاید؟
سعید: ببخشید وسط حرفتون من یک راه مخفی به اتاقم دارم ک مال مورد هایی اصطراری اگر میخواین منو با یکی بفرستین
کریم: کی رو بفرستم اخه؟
کیوان: اقاجون من برم
کریم:نه تو دهنتو ببند
میکائل: خب باید یک زن هم بره ک بتونه اونارو حواسشون پرت کنه
کریم: زن کسی نیست
یکی از افراد کریم: اقا نوه اتون ملیحه خانوم بفرستین
کیوان: گوه نخور تو
کریم:ملیحه؟ فکر خوبی
کیوان:نه اقاجون
کریم:به توچه
میکائل: الان سعید با نوه تون بره؟
کریم:اره
(ملیحه)
تو اتاقم داشتم انگلیسی کار میکردم ک اقاجون امد سریع دفتر کتاب هامو جمع کردم اخه یواشکی انگلیسی یاد میگرفتم
ملیحه:سلام اقاجون
کریم:سلام ملحیه خانوم
ملیحه:بفرمایید اقاجون
کریم:نه نمخواد میخواستم بگم فردا با این پسره سعید ک انداختمیش تو انباری برین تیمارستان چند تا ادرس هست بیارین
ملیحه:من با یک پسر برم؟(باتعجب)
کریم:نمخوردت نترس
پشم هام ریخته بود اون اقاجون بود ک نمزاشت یک پسر نگام کنه ولی الان میخواد منو با یک پسر بفرسته بیرون
ملیحه:من اونجا چیکار کنم؟
کریم:با افراد اون الکس ک حتما شیرین بهت گفته حرف بزنی اگرهم نبودن ک هیچی با سعید برین همون ادرس هارو بیارین
ملیحه:چشم
اقاجون داشت میرفت ک روشو طرفم کرد
کریم:میدونم انگلیسی یاد میگیری نمخواد ازم قایم کنی
ملیحه:میدونید؟
کریم:من همه چیزو میدونم
اقاجون رفت که مثل این بچه ها بپر بپر میکردم ک شیرین در اتاق باز کرد
شیرین:یااا شیطون برای اینکه میخوای با سعید بری بیروت ذوق میزنی
تا اینو گفت دمپایمو ورداشتم و بدو بدو دنبالشم میرفتم ک یکدفعه پاش لیز خورد
(شیرین)
ملیحه با دمپایی افتاد دنبالم ک بدو بدو میکردم ک پام لیز خورد و افتادم روی کیوان ک روی مبل خوابیده بود باهام دیگ چشم تو چشم شدیم ک دستشو دور کمرم حلقه کرد و جاهامون برعکس کرد
ملیحه همنجور وایستاده بود نگاه میکرد
۶.۳k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.