وقتی از سربازی برمیگرده(درخواستی)
علامت ها
ا.ت_
سونگمین+
.
.
.
دوسال از روزی که دوست پسرت به سربازی رفته بود میگذشت و امروز روز موعود بود ، روزی که سونگمین قرار بود برگرده خونه
برای امروز خیلی ذوق داشتی و برا اینکه خوشحالش کنی تصمیم گرفتی یه غذای خوب براش درست کنی و خونه رو تزیین کنی
دلت برای بغلای گرمش ، بوسه های طولانیش و بیشتر از همه صداش که لالایی شب هات بود تنگ شده بود
خونه رو تزیین کردی ، یه غذای خوب درست کردی و رفتی نشستی روی مبل و به در زل زدی
(۴۵ دقیقه بعد)
بعد از ۴۵ دقیقه منتظر موندن بلاخره صدای زنگ در اومد ، در رو باز کردی
سونگمین بدون گفتن سلام یا چیز دیگه ای سریع خودشو انداخت تو بغلت ، بعد از یک دقیقه از بغل هم در اومدین
+سلام چاگی ، دلم برات عطر تنت تنگ شده بود(لبخند)
_سلام پاپی کوچولوم ، منم دلم برات تنگ شده بود(لبخند)
_بیا تو(لبخند)
سونگمین وارد خونه شد ، در خونه رو بست ، تورو به دیوار چسبوند و بوسه تون رو آغاز کرد
(بعد از اتمام بوسه)
+دلم برای طعم شکلاتی لبات تنگ شده بود(لبخند)
_حالا که رفع دلتنگی کردی بیا بریم شام بخوریم(لبخند)
+من هنوز کامل رفع دلتنگی نکردم
_چرا؟
دوباره بوسه رو آغاز کرد و همونطور که داشتین هم رو میبوسیدین به سمت اتاق بردت ، بوسه رو پایان داد و پرتت کرد روی تخت
_میخوای چیکار کنی؟
+دوسال از آخرین باری که با قلبت همکاری کرده بودم میگذره!(نیشخند)
+الان میخوام جبرانش کنم بیبی گرل(نیشخند)
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
ا.ت_
سونگمین+
.
.
.
دوسال از روزی که دوست پسرت به سربازی رفته بود میگذشت و امروز روز موعود بود ، روزی که سونگمین قرار بود برگرده خونه
برای امروز خیلی ذوق داشتی و برا اینکه خوشحالش کنی تصمیم گرفتی یه غذای خوب براش درست کنی و خونه رو تزیین کنی
دلت برای بغلای گرمش ، بوسه های طولانیش و بیشتر از همه صداش که لالایی شب هات بود تنگ شده بود
خونه رو تزیین کردی ، یه غذای خوب درست کردی و رفتی نشستی روی مبل و به در زل زدی
(۴۵ دقیقه بعد)
بعد از ۴۵ دقیقه منتظر موندن بلاخره صدای زنگ در اومد ، در رو باز کردی
سونگمین بدون گفتن سلام یا چیز دیگه ای سریع خودشو انداخت تو بغلت ، بعد از یک دقیقه از بغل هم در اومدین
+سلام چاگی ، دلم برات عطر تنت تنگ شده بود(لبخند)
_سلام پاپی کوچولوم ، منم دلم برات تنگ شده بود(لبخند)
_بیا تو(لبخند)
سونگمین وارد خونه شد ، در خونه رو بست ، تورو به دیوار چسبوند و بوسه تون رو آغاز کرد
(بعد از اتمام بوسه)
+دلم برای طعم شکلاتی لبات تنگ شده بود(لبخند)
_حالا که رفع دلتنگی کردی بیا بریم شام بخوریم(لبخند)
+من هنوز کامل رفع دلتنگی نکردم
_چرا؟
دوباره بوسه رو آغاز کرد و همونطور که داشتین هم رو میبوسیدین به سمت اتاق بردت ، بوسه رو پایان داد و پرتت کرد روی تخت
_میخوای چیکار کنی؟
+دوسال از آخرین باری که با قلبت همکاری کرده بودم میگذره!(نیشخند)
+الان میخوام جبرانش کنم بیبی گرل(نیشخند)
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
۱۸.۰k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.