شیرینی درد به انتقامشه
#شیرینی درد به انتقامشه
پارت ۲۲
متوجه نگاه خیرهام به خودش شده بود
ولی حرکتی نمیکرد
از یک جا نشستن خسته شده بودم
بلند شدم که یکم برقصم
شت
فقط چشم هام رو بستم و منتظر برخوردم با زمین شدم
ولی نه ...
چشمام رو باز کردم توی بغل همون پسر بودم
بغلش چقدر گرم بود
سریع به خودم اومدم و از بغلش اومدم بیرون
× خیال نمیکردم ملکه مارها انقدر دست و پاچلوفتی باشه ( با حالت خنده )
خون به مغزم نرسید این الان چی بهم گفت
+ میدونی من کیام الان چی بهم گفتی ( با داد)
× اروم باش همه دارن نگاهمون میکنم رئیس
رئیس رو با لحن خیلی مسخرهای گفت
متوجه نگاه های بقیه شدم
الان دیگه نمیتونستم کاری کنم باید همینجوری که پدر گفته بود رفتار کنم
+ بعدن باهات حرف میزنم ( خیلی اروم )
× باشه
با اخرین حرفش خیلی سریع مثل روح ناپدید شد
نزدیک ۲ شب بالاخره جشن تموم شد
با خستگی کامل خودم را روی تختم انداختم
کل بدنم درد میکرد
به سقف خیره شدم
نمیدونم چقدر گذشت که.....
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه و لطفا ازم حمایت کنید
پارت ۲۲
متوجه نگاه خیرهام به خودش شده بود
ولی حرکتی نمیکرد
از یک جا نشستن خسته شده بودم
بلند شدم که یکم برقصم
شت
فقط چشم هام رو بستم و منتظر برخوردم با زمین شدم
ولی نه ...
چشمام رو باز کردم توی بغل همون پسر بودم
بغلش چقدر گرم بود
سریع به خودم اومدم و از بغلش اومدم بیرون
× خیال نمیکردم ملکه مارها انقدر دست و پاچلوفتی باشه ( با حالت خنده )
خون به مغزم نرسید این الان چی بهم گفت
+ میدونی من کیام الان چی بهم گفتی ( با داد)
× اروم باش همه دارن نگاهمون میکنم رئیس
رئیس رو با لحن خیلی مسخرهای گفت
متوجه نگاه های بقیه شدم
الان دیگه نمیتونستم کاری کنم باید همینجوری که پدر گفته بود رفتار کنم
+ بعدن باهات حرف میزنم ( خیلی اروم )
× باشه
با اخرین حرفش خیلی سریع مثل روح ناپدید شد
نزدیک ۲ شب بالاخره جشن تموم شد
با خستگی کامل خودم را روی تختم انداختم
کل بدنم درد میکرد
به سقف خیره شدم
نمیدونم چقدر گذشت که.....
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه و لطفا ازم حمایت کنید
۱۱.۴k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.