فصل2پارت4
•
•
•
•
•
«ساعت 10شب به وقت امریکا»
ات ویو: ساعت 10 شده بود به کوک گفتم بیاد خونه من پسرا همه بودن داشتیم شام میخوردیم و بعد بریم حاضر شیم
داشتم غذامو میخوردم که جین گفت.........
جین: ات
ات: هوم
جین: دقیقا میدونی لی هیون کجاست و اینکه ما قراره کجا بریم؟
ات: اره میدونم و اینکه اخر سر متوجه میشین کجا قراره برم...
(سروران گرامی ات به هیچکدوم از پسرا آدرس رو نداده)
ات: پسرا من میرم حاضر شم ته و کوک شما هم حاضر شین...
همه: اوکی
ات: رفتم داخل اتاق و حاضر شدم طبق معمول باید یه لباس دیگه میپوشیدم ولی اینبار فرق داره(عکسو میزارم)
«پایان ویو ات»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ویو کوک»
ات رفت حاضر شه منم رفتم داخل اتاق دیدم روی جای اویز لباسم یه لباس چرم هست و یه کاغذ روش
دس خط ات بود
داخل نامه نوشته بود
«میخوام ببینم هنوزم قدرت داری آقای سرد و بی رحم یا نه این لباس امشبه بپوش....
کیم ات»
نامه رو گذاشتم کنار و رفتم سراغ لباس
«پایان ویو کوک»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ویو ته»
رفتم داخل اتاق لباسم دیدم ات برای امشب یه لباس گذاشته تو اتاق و یه نامه
داخل نامه نوشته بود
« امشب اینو بپوش....
کیم ات»
این دختر ادم نمیشه
هوف شاید داخل باشم ولی نه کنارش
خدایا....
«پایان ویو ته»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادمین:
همه حاضر بودن ساعت 10:30 به وقت امریکا
و همه منتظر ات که هوپی گفت
هوپی: ات مگه میخوای عروس شی بیا دیگه
ات: از اتاق اومدم بیرون و با قیاقه پسرا که شاخ در اورده بودن گفتم
ات: ادم ندیدین مگه چمه؟ امشب فرق داره
ته: ات برو این لباسو عوض کن مگه داری میره پارتی داری میری یکی رو نفله کنی
کوک یه دفه خندید
ات: خنده داره(جدی) امشب فرق داره... کسی نفله نمیشه همه میمیرن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوار یه ون مشکی شدن چون همه میرفتند به سمت محلی که قرار بود لی هیون بمیره
ات یه دفته کفت برن به سمت باری که همیشه خودش میره
و راننده به اون سمت رفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ویو جیمین»
ات گفت بریم بار همیشگی
جیمین: ات میخوای بری پارتی چرا بار
ات: چون افرادم گفنتن لی هیون اونجاس...
جیمین: اوکی
راستی تو چرا اینو پوشیدی؟
ات: میفهمی... صبر داشته باش(نیشخند)
«پایان ویو جیمین»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ات ویو»
رسیدیم بار دیدم لی هیون مسته و داره با یکی (خودتون میدونید😈😉)
خلاصه رفتم سر میز و پسرا هم رفتن سر جا هاشون
ات: بازی میکنی
لی هیون: سر چی
ات: اگه من بردم000*000*1 میلیون دلار بهت میدم واگه.....
لی هیون: من اگه بردم میای زیرم🤤😈
ات تو دلش: مرتیکه عوضی هوف چی بگم(عصبانیت 🤬)
ات: اوکی
«راستی لی هیون خیلی خیلی مسته ات رو نمی شناسه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ویو ات»
داشتم بازی میکردم و بعله من بردم مثل همیشه
ات: خب بیا تا پولمو بهت بدم
لی هیون: حتما میای
لی هیون: اون منو برد اون چه بدنی داره هوف🤤
لی هیون: میگم چطوره به جای پول از بدنت استفاده شده؟
ات: درست زر زر. کن عوضی بی. خ. ا. ی. ع.
و بعله با یه حرکت کاراته دست لی هیون رو ضربه فنی کردم که بقیه اومدن سمتم همون بی مصرفا که با لی هیون بودن و بعد پسرا اومدن و زدنشون
«پایان ویو ات»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: پسراـــــــــــــــــــــ
درخماری بمانید
شرطا
لایک 4
کامنت5
استایل1لباس ات
استایل2 کفش ات
استایل 3کیف ات
استایل4موی ات
استایل 5گوشواره ات
استایل6گردنبند ات
استایل 7انگشتر ات
استایل 8 ارایش ات
•
•
•
•
«ساعت 10شب به وقت امریکا»
ات ویو: ساعت 10 شده بود به کوک گفتم بیاد خونه من پسرا همه بودن داشتیم شام میخوردیم و بعد بریم حاضر شیم
داشتم غذامو میخوردم که جین گفت.........
جین: ات
ات: هوم
جین: دقیقا میدونی لی هیون کجاست و اینکه ما قراره کجا بریم؟
ات: اره میدونم و اینکه اخر سر متوجه میشین کجا قراره برم...
(سروران گرامی ات به هیچکدوم از پسرا آدرس رو نداده)
ات: پسرا من میرم حاضر شم ته و کوک شما هم حاضر شین...
همه: اوکی
ات: رفتم داخل اتاق و حاضر شدم طبق معمول باید یه لباس دیگه میپوشیدم ولی اینبار فرق داره(عکسو میزارم)
«پایان ویو ات»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ویو کوک»
ات رفت حاضر شه منم رفتم داخل اتاق دیدم روی جای اویز لباسم یه لباس چرم هست و یه کاغذ روش
دس خط ات بود
داخل نامه نوشته بود
«میخوام ببینم هنوزم قدرت داری آقای سرد و بی رحم یا نه این لباس امشبه بپوش....
کیم ات»
نامه رو گذاشتم کنار و رفتم سراغ لباس
«پایان ویو کوک»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ویو ته»
رفتم داخل اتاق لباسم دیدم ات برای امشب یه لباس گذاشته تو اتاق و یه نامه
داخل نامه نوشته بود
« امشب اینو بپوش....
کیم ات»
این دختر ادم نمیشه
هوف شاید داخل باشم ولی نه کنارش
خدایا....
«پایان ویو ته»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادمین:
همه حاضر بودن ساعت 10:30 به وقت امریکا
و همه منتظر ات که هوپی گفت
هوپی: ات مگه میخوای عروس شی بیا دیگه
ات: از اتاق اومدم بیرون و با قیاقه پسرا که شاخ در اورده بودن گفتم
ات: ادم ندیدین مگه چمه؟ امشب فرق داره
ته: ات برو این لباسو عوض کن مگه داری میره پارتی داری میری یکی رو نفله کنی
کوک یه دفه خندید
ات: خنده داره(جدی) امشب فرق داره... کسی نفله نمیشه همه میمیرن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوار یه ون مشکی شدن چون همه میرفتند به سمت محلی که قرار بود لی هیون بمیره
ات یه دفته کفت برن به سمت باری که همیشه خودش میره
و راننده به اون سمت رفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ویو جیمین»
ات گفت بریم بار همیشگی
جیمین: ات میخوای بری پارتی چرا بار
ات: چون افرادم گفنتن لی هیون اونجاس...
جیمین: اوکی
راستی تو چرا اینو پوشیدی؟
ات: میفهمی... صبر داشته باش(نیشخند)
«پایان ویو جیمین»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ات ویو»
رسیدیم بار دیدم لی هیون مسته و داره با یکی (خودتون میدونید😈😉)
خلاصه رفتم سر میز و پسرا هم رفتن سر جا هاشون
ات: بازی میکنی
لی هیون: سر چی
ات: اگه من بردم000*000*1 میلیون دلار بهت میدم واگه.....
لی هیون: من اگه بردم میای زیرم🤤😈
ات تو دلش: مرتیکه عوضی هوف چی بگم(عصبانیت 🤬)
ات: اوکی
«راستی لی هیون خیلی خیلی مسته ات رو نمی شناسه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ویو ات»
داشتم بازی میکردم و بعله من بردم مثل همیشه
ات: خب بیا تا پولمو بهت بدم
لی هیون: حتما میای
لی هیون: اون منو برد اون چه بدنی داره هوف🤤
لی هیون: میگم چطوره به جای پول از بدنت استفاده شده؟
ات: درست زر زر. کن عوضی بی. خ. ا. ی. ع.
و بعله با یه حرکت کاراته دست لی هیون رو ضربه فنی کردم که بقیه اومدن سمتم همون بی مصرفا که با لی هیون بودن و بعد پسرا اومدن و زدنشون
«پایان ویو ات»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: پسراـــــــــــــــــــــ
درخماری بمانید
شرطا
لایک 4
کامنت5
استایل1لباس ات
استایل2 کفش ات
استایل 3کیف ات
استایل4موی ات
استایل 5گوشواره ات
استایل6گردنبند ات
استایل 7انگشتر ات
استایل 8 ارایش ات
۸.۰k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.