وقتی بچه بود از تو اشغالهای خیابون پیداش کردم.همه از مسلم
وقتی بچه بود از تو اشغالهای خیابون پیداش کردم.همه از مسلمون و غیرمسلمون از کنارش رد میشدن و بی تفاوت.داشت میمرد از تشنگی و گرسنگی و گرما.دلم براش خیلی سوخت اوردمش شستمش بهش واکسن زدم.از اون روز شد بهترین دوستم.وقتی نوازشش کردم تازه معنی عشق رو درک کردم.از اون روز هرروز روحیم بهتر شد و زندگیم بهتر.فراموش کردم ک میگفتن موی بدنش خیس باشه نجسه.یا موش باعث نازایی میشه.این خرافاتو باور نکردم.چون اگه میخواستم باور کنم الان از بدبختی مرده بود.قطعا خدا اون دنیا مارو برای گربه سگ های ولگرد اطراف خونمون بازخواستمون میکنه.یروز ما هم ممکنه مثل اونا ضعیف بشیم.تا زمانی ک فکر کنی اشرف مخلوقاتی و حیوانات احساس وشعور ندارن به هیچکدوم رحم نمیکنی
۵.۴k
۱۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.