بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
مقصود از نقص فلسفۀ ما، نقص فلسفۀ اسلامی نیست که بارها فرمودهاند هیچ فلسفهای نمیتواند مقابلش بایستد؛ بلکه امتدادآن،یعنی تدوین برنامههای اجرایی فردی و اجتماعیِ مبتنی بر آن فلسفه و زمینه سازی برای تحقق آن می باشد.
فرعون، مبتنی بر اندیشۀ - مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرِي - به غیر از خود، إلهی برای شما نمی شناسم. (سوره قصص بخشی از 38)
و - أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ - من پروردگار صاحب اختیار و تدبیر کنندۀ برتر شما هستم(سوره نازعات آیه 24) طغیان نمود و حکومت طاغوتی خود را استوار ساخت!
اندیشۀ کلیسای کاتولیک، تحت لوای مسیحیت، قرنها براروپا حکومت نمود وجنگهای صلیبی را به راه انداخت و رژیم غاصب اسرائیل را بناگذاشت!
داروینیسم، با این به اذعان داروین فقط یک نظریه میباشد و هیچگاه به اثبات علمی نرسیده، در تمامی دانشگاهها تدریس شد و در سطح جهانی تبلیغ شد و اکنون به یک باور عمومی مبدل شده است!
فرویدیسم، به عنوان یک زیرساخت فکری، برای روابط جنسی مطرح شد، حتی کشور سوئد را آزمایشگاه اولیه آن قراردارند وبر مبنای این نظریه، سیاست ها و برنامههای اجرایی در اشاعه فساد و فحشا را تدوین کردند و به اجرا در آوردند!
مارکسیسم،مبنای یک تشکیل حاکمیت کمونیستی گردید و سوسیالیسم را پایه آن قرار دادند و به یکی از دو بلوک قدرتمند و حاکم بر جهان مبدل گردید!
اندیشه نژاد برتر که امروزه اندیشۀ غرب است، سبب به قدرت رسیدن آلمان وبروزجنگ جهانی دوم گردید!
صهیونیسم، بر اساس یک نظریۀ دروغین و وعدۀ الهی به قوم یهود، سرزمین فلسطین را غصب نموده و این جنایات هولناک را رقم میزند، هر چند که صهیونیستها،یهودی نیستند!
اندیشههای فراماسونی، با بازوی اجرایی صهیونی، به رهبری امریکا و انگلیس، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، به حاکمیت جهانی رسیده است!
و امروزه زیرساخت فکری تمامی نظامات سلطه، قدرتهای اقتصادی، حتی افراد، همان اندیشهها و فلسفۀ اومانیسم میباشد؛یعنی: تنها چیزی که ارزش و اصالت دارد، فرد است و کمال فرد نیز در لذت و رفاه شخصی او می باشد، و تمامی ارزشها، حتی عقلانیت، اخلاق و انسانیت و اعتباری میباشند و هیچ اصالتی ندارند!
فلسفۀ اسلامی : فرض کنید که به عنوان یک فیلسوف،اندیشمند و استاد دانشگاه، مبحث وحدت وجود را با دلایل متقن عقلی،برای گروهی به اثبات رساندید و آنها بگویند:خب؛ حالا به ما چه ربطی دارد که وجود و هستی محض، واحد است یا تعدد کثرت دارد؟! یا بگویند:حال که وحدت وجود را اثبات نمودید، در زندگی ما چه نقشی دارد و چه باید بکنیم؟!(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
مقصود از نقص فلسفۀ ما، نقص فلسفۀ اسلامی نیست که بارها فرمودهاند هیچ فلسفهای نمیتواند مقابلش بایستد؛ بلکه امتدادآن،یعنی تدوین برنامههای اجرایی فردی و اجتماعیِ مبتنی بر آن فلسفه و زمینه سازی برای تحقق آن می باشد.
فرعون، مبتنی بر اندیشۀ - مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرِي - به غیر از خود، إلهی برای شما نمی شناسم. (سوره قصص بخشی از 38)
و - أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ - من پروردگار صاحب اختیار و تدبیر کنندۀ برتر شما هستم(سوره نازعات آیه 24) طغیان نمود و حکومت طاغوتی خود را استوار ساخت!
اندیشۀ کلیسای کاتولیک، تحت لوای مسیحیت، قرنها براروپا حکومت نمود وجنگهای صلیبی را به راه انداخت و رژیم غاصب اسرائیل را بناگذاشت!
داروینیسم، با این به اذعان داروین فقط یک نظریه میباشد و هیچگاه به اثبات علمی نرسیده، در تمامی دانشگاهها تدریس شد و در سطح جهانی تبلیغ شد و اکنون به یک باور عمومی مبدل شده است!
فرویدیسم، به عنوان یک زیرساخت فکری، برای روابط جنسی مطرح شد، حتی کشور سوئد را آزمایشگاه اولیه آن قراردارند وبر مبنای این نظریه، سیاست ها و برنامههای اجرایی در اشاعه فساد و فحشا را تدوین کردند و به اجرا در آوردند!
مارکسیسم،مبنای یک تشکیل حاکمیت کمونیستی گردید و سوسیالیسم را پایه آن قرار دادند و به یکی از دو بلوک قدرتمند و حاکم بر جهان مبدل گردید!
اندیشه نژاد برتر که امروزه اندیشۀ غرب است، سبب به قدرت رسیدن آلمان وبروزجنگ جهانی دوم گردید!
صهیونیسم، بر اساس یک نظریۀ دروغین و وعدۀ الهی به قوم یهود، سرزمین فلسطین را غصب نموده و این جنایات هولناک را رقم میزند، هر چند که صهیونیستها،یهودی نیستند!
اندیشههای فراماسونی، با بازوی اجرایی صهیونی، به رهبری امریکا و انگلیس، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، به حاکمیت جهانی رسیده است!
و امروزه زیرساخت فکری تمامی نظامات سلطه، قدرتهای اقتصادی، حتی افراد، همان اندیشهها و فلسفۀ اومانیسم میباشد؛یعنی: تنها چیزی که ارزش و اصالت دارد، فرد است و کمال فرد نیز در لذت و رفاه شخصی او می باشد، و تمامی ارزشها، حتی عقلانیت، اخلاق و انسانیت و اعتباری میباشند و هیچ اصالتی ندارند!
فلسفۀ اسلامی : فرض کنید که به عنوان یک فیلسوف،اندیشمند و استاد دانشگاه، مبحث وحدت وجود را با دلایل متقن عقلی،برای گروهی به اثبات رساندید و آنها بگویند:خب؛ حالا به ما چه ربطی دارد که وجود و هستی محض، واحد است یا تعدد کثرت دارد؟! یا بگویند:حال که وحدت وجود را اثبات نمودید، در زندگی ما چه نقشی دارد و چه باید بکنیم؟!(ادامه دارد...)
۴۸۷
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.