بلک گرل✦ .پارت ۳۶
بلک گرل✦ .پارت ۳۶
ویو توکا
چی کار کنم چرا باید اینجوری میشد آخه
؟؟؟ : چه جالب شد مگه نه کن چین
داور : ا...ون اون مایکی شکست ناپذیر و معاونش کن ریوجیه
توکا در ذهن : خدایا من چی کار کردم چرا باید اینجوری بشهههههههه چی کار کنم مایکی نه تایجو چی کیو تاماکی هارو کمکممممممممم کنی. بی مصرفا
توکا نگاهی پر معنا به اون سه تا میندازه *
و انگاری که کیو تاماکی و هارو منظور توکا رو میهفهم ولی خودشون رو میزنن به نفهمی
دراکن : مایکی من حوصله ندارم برگرد سر جات فقط بشین نگا کن
مایکی : کن چین دیگه این اتفاق میوفته باید ازش استفاده کنی
مایکی نگاهش و به توکا *
تایجو : هااا😠
مایکی : 😁
دراکن : 😒
توکا : 🫠
مایکی با تایجو بحث میکنه توکا زود از فرست استفاده میکنه و زود از سکو میره پایین دست بقیه رو میگه و بدو بدو از اونجا خارج میشن
تاماکی: فرارررر
کیو : داد نزن میفهمن
تاماکی : فراررررررررررررررررررررررررررررر
کیو : کوفت
توکا : اونا هاش موتورامون رسیدیم
با سرعت هر چه تمام تر از اونجا دور میشید
هارو : اینم از شانس مون
توکا : هع
کیو : توکا تو نباید بری خونه
توکا : راست میگی نباید ضایه بازی دربیارم قرار بود بیام چیز بخرم
کیو : یکم خوراکی بخر
توکا : تنکس خب دیگه خداحافظ بچه ها میبینمتون
*پرش زمانی بعد از خرید کردن و رفتن به خونه *
توکا : من برگشتم
شو : خوش برگشتی نه سان داشتم نگران میشدم
اما : سلام خوبی
توکا : سلام به همگی کارمو انجام دادم میتونیم آماده بشیم کارمون رو انجام بدیم
هیناتا : چه کاری ؟
سنجو و توکا : مهمونی شبانه
هینا: آها راست میگین
سلام دوستان پارت بعدی اصل ماجرا ست فعلا تا اینجا بسه ✨
برا پارت بعد خودتون رو آماده اتفاقا بکنید 🫢😁
ویو توکا
چی کار کنم چرا باید اینجوری میشد آخه
؟؟؟ : چه جالب شد مگه نه کن چین
داور : ا...ون اون مایکی شکست ناپذیر و معاونش کن ریوجیه
توکا در ذهن : خدایا من چی کار کردم چرا باید اینجوری بشهههههههه چی کار کنم مایکی نه تایجو چی کیو تاماکی هارو کمکممممممممم کنی. بی مصرفا
توکا نگاهی پر معنا به اون سه تا میندازه *
و انگاری که کیو تاماکی و هارو منظور توکا رو میهفهم ولی خودشون رو میزنن به نفهمی
دراکن : مایکی من حوصله ندارم برگرد سر جات فقط بشین نگا کن
مایکی : کن چین دیگه این اتفاق میوفته باید ازش استفاده کنی
مایکی نگاهش و به توکا *
تایجو : هااا😠
مایکی : 😁
دراکن : 😒
توکا : 🫠
مایکی با تایجو بحث میکنه توکا زود از فرست استفاده میکنه و زود از سکو میره پایین دست بقیه رو میگه و بدو بدو از اونجا خارج میشن
تاماکی: فرارررر
کیو : داد نزن میفهمن
تاماکی : فراررررررررررررررررررررررررررررر
کیو : کوفت
توکا : اونا هاش موتورامون رسیدیم
با سرعت هر چه تمام تر از اونجا دور میشید
هارو : اینم از شانس مون
توکا : هع
کیو : توکا تو نباید بری خونه
توکا : راست میگی نباید ضایه بازی دربیارم قرار بود بیام چیز بخرم
کیو : یکم خوراکی بخر
توکا : تنکس خب دیگه خداحافظ بچه ها میبینمتون
*پرش زمانی بعد از خرید کردن و رفتن به خونه *
توکا : من برگشتم
شو : خوش برگشتی نه سان داشتم نگران میشدم
اما : سلام خوبی
توکا : سلام به همگی کارمو انجام دادم میتونیم آماده بشیم کارمون رو انجام بدیم
هیناتا : چه کاری ؟
سنجو و توکا : مهمونی شبانه
هینا: آها راست میگین
سلام دوستان پارت بعدی اصل ماجرا ست فعلا تا اینجا بسه ✨
برا پارت بعد خودتون رو آماده اتفاقا بکنید 🫢😁
۶.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.