part 3
اون فقط با تعجب نگام میکرد وقتی خواستم برم گفت :راجب اون شب میخوام یه چیزی بهت بگم که گفتم : شما راست میگفتید من مست بودم اون حرف ها رو هم از سر مستی زدم و یه تعظیم کوتاه کردمو رفتم بیرون و دوباره سوار ماشین شدمو به طرف خونه ی هانا حرکت کردم وقتی رسیدم کلید انداختمدو رفتم داخل
(کلید خونه رو داشت چون هانا همیشه روز هایی که نباید بره سرکار رو تا لنگ ظهر میخوابید مثل خودمه😂)
مثل همیشه که رفتم سمت اتاقشو دیدم خواب خوابه که شروع کردم به بیدار کردنش
هانا:بذار بخوابم ۵ دقیقه دیگه
که گفتم :یاا تو نمیخوای بیای بریم سینما فیلم مورد علاقتو ببینی ها؟؟
که سرشو اورد بالا گفت:بریمممممم
گفتم:خیلی خوب بلند شو لباستو بپوش من میرم برات صبحانه اماده کنم وقتی داشتم میرفتم که داد زد: ممنونننننن
صبحانه اماده شده بود که هانا اومد منم براش میزو چیدم اومد نشست روی صندلی رو کرد بهم گفت تو نمیخوری ؟
گفتم :نه من صبحانه خوردم. که جواب داد
هانا:من تنهایی نمیخورم بیا یه دور دیگه با من بخور
به زور قبول کردم و بعد از صبحانه رفتیم سینما و فیلم مورد علاقه ی هانا رو دیدیم رفتم خرید در اخر هم رفتیم شهر بازی وقتی که رسیده بودم در خونه ی هانا داشت پیاده میشد که رو کرد بهم و گفت :ا.ت راجب دیرو تومار مغزیت اگه عمل کنی خوب میشی ولی احتمالش ۵۰ درصده ولی اگه عمل کنی میتونی زندگی کنی بهش فکر کن
که رو کردم بهشو گفتم :خیله خوب بابا فعلا ولش کن بعدا تصمیم میگیرم خدافظ خوب بخوابی اونم خدافظی کرد رفت داخل خونه
بعد اینکه رفت دلم میخواست مست کنم تا برای چند ساعتم شده از فکر تومار مغزیم بیام بیرون
برای همین رفتم بار همیشگی (همون جایی که به چیهوپ اعتراف کرد )
یک ساعت بعد
ویو جی هوپ /:ساعتای ۱۱ شب بود تمام فکرم پیش ات بود که چرا اومد استعفا داد اونقدر هم یهویی
توی این فکرا بودم که گوشیم شروع کرد به زنگ خوردن ا.ت بود سریع جواب دادم که با صدای مست گفت
ا.ت:جیهوپاااامیتونی بیای پیشم؟
اولین باری بود که با اسم میکرد
جیهوپ :کجایی؟
ا.تخندید و گفت: همون جایی که بهت گفتم زودی بیااااا.....
(کلید خونه رو داشت چون هانا همیشه روز هایی که نباید بره سرکار رو تا لنگ ظهر میخوابید مثل خودمه😂)
مثل همیشه که رفتم سمت اتاقشو دیدم خواب خوابه که شروع کردم به بیدار کردنش
هانا:بذار بخوابم ۵ دقیقه دیگه
که گفتم :یاا تو نمیخوای بیای بریم سینما فیلم مورد علاقتو ببینی ها؟؟
که سرشو اورد بالا گفت:بریمممممم
گفتم:خیلی خوب بلند شو لباستو بپوش من میرم برات صبحانه اماده کنم وقتی داشتم میرفتم که داد زد: ممنونننننن
صبحانه اماده شده بود که هانا اومد منم براش میزو چیدم اومد نشست روی صندلی رو کرد بهم گفت تو نمیخوری ؟
گفتم :نه من صبحانه خوردم. که جواب داد
هانا:من تنهایی نمیخورم بیا یه دور دیگه با من بخور
به زور قبول کردم و بعد از صبحانه رفتیم سینما و فیلم مورد علاقه ی هانا رو دیدیم رفتم خرید در اخر هم رفتیم شهر بازی وقتی که رسیده بودم در خونه ی هانا داشت پیاده میشد که رو کرد بهم و گفت :ا.ت راجب دیرو تومار مغزیت اگه عمل کنی خوب میشی ولی احتمالش ۵۰ درصده ولی اگه عمل کنی میتونی زندگی کنی بهش فکر کن
که رو کردم بهشو گفتم :خیله خوب بابا فعلا ولش کن بعدا تصمیم میگیرم خدافظ خوب بخوابی اونم خدافظی کرد رفت داخل خونه
بعد اینکه رفت دلم میخواست مست کنم تا برای چند ساعتم شده از فکر تومار مغزیم بیام بیرون
برای همین رفتم بار همیشگی (همون جایی که به چیهوپ اعتراف کرد )
یک ساعت بعد
ویو جی هوپ /:ساعتای ۱۱ شب بود تمام فکرم پیش ات بود که چرا اومد استعفا داد اونقدر هم یهویی
توی این فکرا بودم که گوشیم شروع کرد به زنگ خوردن ا.ت بود سریع جواب دادم که با صدای مست گفت
ا.ت:جیهوپاااامیتونی بیای پیشم؟
اولین باری بود که با اسم میکرد
جیهوپ :کجایی؟
ا.تخندید و گفت: همون جایی که بهت گفتم زودی بیااااا.....
۶.۸k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.