پارت ۳۱
ویو یونگی
برگام ریخته بود
یعنی اون... اون منو فراموش کرده
بایدم اینجوره بشه من ۵ ساله رهاش کردم
ولی اخه... نباید منو یادش میرفت
ماسک زدمو با کلاه نقاب دار رفتم تو
سلام ببخشید میشه این قرص هارو بدید
~ها؟... الان.... الان چیشنیدم
که ماسکمو داد پایین
~یو.. یونگ... یونگی
و بعد غش کرد
پشمام ریخته بود چجوری صدای منو یادش بود
ویو ادمین
یونگی با سرعت جیمینو برد بیمارستان
جیمین رفت تو بخش
£عا میگم تو...یونگی ای؟
+جناب الی؟
£پس تو اون عوضی ای
+هان یعنی چی
£اصن میدونی چند وقته غیبت زده
+خب مجبور بودم
~یونگی
ویو یونگی
دیدم جیمین با سرم از تو اتاق اومده بیون
با یه سرعتی رفتم بغلش کع خودمم نفهمیدم
دلم براش تنگ شده بوددد
~دلم برات تنگ شده بود
+منم
~کجا بودی؟
+برات تعریف میکنم نگران نباش
~بازم میخوای رهام کنی؟
+نه به هیچ وجه
~بزار من برم سرممو درارم الان میام
+باشه
فلش بک به خونه یونگی
~واقعا؟
+اوهوم..باور کن مجبور بودم
~میدونم ولی یونگی خیلی دلم برات تنگ شده بود میشه دیگه از کنارم جم نخوری
+او راستی اون چی؟
~کدوم.
+اون دختره
~همکارمه و خب دوستم
+اهان..
~تو الان فکر کردی من بجز تو به کسی فکر میکنم
فکر میکنی چرا دامپزشک شدم؟
~نمیدونم
+یرای اینکه بیشتر نزدیک گربه ها باشم و احساس تنهایی نکنم
ویو جیمین
دیدم باز یونگی منو بغل کرد وای اون بغلای خاصصص
خب دوستان خوابم میاد فردا کلی پارت جدید میدم
شرطا
۱۰ لایک
۱۵ کامنت
برگام ریخته بود
یعنی اون... اون منو فراموش کرده
بایدم اینجوره بشه من ۵ ساله رهاش کردم
ولی اخه... نباید منو یادش میرفت
ماسک زدمو با کلاه نقاب دار رفتم تو
سلام ببخشید میشه این قرص هارو بدید
~ها؟... الان.... الان چیشنیدم
که ماسکمو داد پایین
~یو.. یونگ... یونگی
و بعد غش کرد
پشمام ریخته بود چجوری صدای منو یادش بود
ویو ادمین
یونگی با سرعت جیمینو برد بیمارستان
جیمین رفت تو بخش
£عا میگم تو...یونگی ای؟
+جناب الی؟
£پس تو اون عوضی ای
+هان یعنی چی
£اصن میدونی چند وقته غیبت زده
+خب مجبور بودم
~یونگی
ویو یونگی
دیدم جیمین با سرم از تو اتاق اومده بیون
با یه سرعتی رفتم بغلش کع خودمم نفهمیدم
دلم براش تنگ شده بوددد
~دلم برات تنگ شده بود
+منم
~کجا بودی؟
+برات تعریف میکنم نگران نباش
~بازم میخوای رهام کنی؟
+نه به هیچ وجه
~بزار من برم سرممو درارم الان میام
+باشه
فلش بک به خونه یونگی
~واقعا؟
+اوهوم..باور کن مجبور بودم
~میدونم ولی یونگی خیلی دلم برات تنگ شده بود میشه دیگه از کنارم جم نخوری
+او راستی اون چی؟
~کدوم.
+اون دختره
~همکارمه و خب دوستم
+اهان..
~تو الان فکر کردی من بجز تو به کسی فکر میکنم
فکر میکنی چرا دامپزشک شدم؟
~نمیدونم
+یرای اینکه بیشتر نزدیک گربه ها باشم و احساس تنهایی نکنم
ویو جیمین
دیدم باز یونگی منو بغل کرد وای اون بغلای خاصصص
خب دوستان خوابم میاد فردا کلی پارت جدید میدم
شرطا
۱۰ لایک
۱۵ کامنت
۷.۶k
۱۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.