هفت فرشته پارت ۱۷
+👈تو
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
صبح که از خواب بیدار شدی هیچ کدومشون نبودن
+: یعنی کجا رفتن
صحنه هایی از دیشب به یادت اومد که از خجالت قرمز شده بودی
تهیونگ: عشقم به چی فکر میکنی
با صدای تهیونگ به طرف در برگشتی که تهیونگ رو تو چار چوب در دیدی
+: چی؟ من به هیچی فکر نمیکنم
تهیونگ: باشه اگه فکر نمیکنی بیا پایین کارت داریم
+: باشه
تهیونگ: راستی بابت دیشب به کسی چیزی نگو
+: باشه
بعد از رفتن تهیونگ به طرف پایین رفتی کمرت خیلی درد میکرد اما تلاش کردی جلوشون نشون ندی
نامجون: سلام عزیزم
+: چی عزیزم؟
جین: آره گفت عزیزم
+: چه عجب
نامجون: میدونم باورش سخته ولی یه چیزی رو میخوام بهت بگیم
+: چی؟
شوگا: بیا بشین تا بهت بگیم
رفتی و کنار جیمین نشستی
جیهوپ: خوب ما خیلی فکر کردیم به این که بدون تو زندگی برامون سخته
کوک: پس یه تصمیمی گرفتیم که باورش برات سخته
+: چه تصمیمی
با خودت گفتی نکنه میخوان من رو بکشن و بعدش بزارنم تو موزه عروساشون یا میخوان به عنوان برده من رو نگه دارن
ولی با حرف جیمین سر جات خشکت زد
جیمین: ما میخوایم باهات ازدواج کنیم
+: چی چی میخواین با من ازدواج کنین
تهیونگ: آره همین طوره
+: حالا قراره با کدومتون ازدواج کنم
جین: هممون
+: ههههمممتوننننن
شوگا: آره هممون
+: دارین چی میگین همچین چیزی وجود نداره یه دختر با هفت نفر
جیهوپ: چرا وجود نداره حالا اگه هم وجود نداشته باشه ما واقعیش میکنیم
کوک: میدونم برات سخته که این رو باور کنی اما ما واقعا نمیتونیم بدون تو زندگی کنیم پس بهت یه روز محلت میدیم تا فکر کنی
نامجون: کوک درست میگه میتونی کل روز فکر کنی
+: اگه قبول نکنم چی؟
جیمین: هیچی برمیگردی خونت
(با خوشحالی گفتی) :
+: راست میگین
تهیونگ: آره راست میگیم
+: باشه به من یه روز محلت بدین تا فکر کنم
نامجون: باشه
به طرف اتاقت رفتی و خودت رو پرت کردی روش
+: حالا چیکار کنم یا باید برگردم خونه و فوش های پدرم رو تحمل کنم یا اینکه با 7 تا پسر ازدواج کنم هر روز از دست یکیشون جرررر بخورم
تو فکر بودی که صدای در اومد
+: بفرمایید
با صدای تو جیهوپ وارد اتاق شد
جیهوپ: سلام چطوری ا/ت
+: ممنون خوبم
جیهوپ: میخواستم یه چیزی بهت بگم
+: بگو
جیهوپ: میدونم از وقتی وارد اینجا شدی خاطره خوبی با ما نداشتی ولی ما اونقدر هم بد نیستیم فقط هیچ وقت محبت نداشتیم پس بهمون یه فرصت بده تا بهت ثابت کنیم
+: باشه ولی
هنوز حرفت رو نگفته بودی که جیهوپ بوسه ای روی لبات گذاشت و گفت:
جیهوپ: این از طرف تمام اعضا بود
با رفتن جیهوپ از اتاق دوباره به فکر رفتی
خوب اینم از این پارت به نظرتون ا/ت چه تصمیمی میگیره؟
لایکا 40 تا باشه پارت بعد رو زود آپ می کنم😍😘
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
صبح که از خواب بیدار شدی هیچ کدومشون نبودن
+: یعنی کجا رفتن
صحنه هایی از دیشب به یادت اومد که از خجالت قرمز شده بودی
تهیونگ: عشقم به چی فکر میکنی
با صدای تهیونگ به طرف در برگشتی که تهیونگ رو تو چار چوب در دیدی
+: چی؟ من به هیچی فکر نمیکنم
تهیونگ: باشه اگه فکر نمیکنی بیا پایین کارت داریم
+: باشه
تهیونگ: راستی بابت دیشب به کسی چیزی نگو
+: باشه
بعد از رفتن تهیونگ به طرف پایین رفتی کمرت خیلی درد میکرد اما تلاش کردی جلوشون نشون ندی
نامجون: سلام عزیزم
+: چی عزیزم؟
جین: آره گفت عزیزم
+: چه عجب
نامجون: میدونم باورش سخته ولی یه چیزی رو میخوام بهت بگیم
+: چی؟
شوگا: بیا بشین تا بهت بگیم
رفتی و کنار جیمین نشستی
جیهوپ: خوب ما خیلی فکر کردیم به این که بدون تو زندگی برامون سخته
کوک: پس یه تصمیمی گرفتیم که باورش برات سخته
+: چه تصمیمی
با خودت گفتی نکنه میخوان من رو بکشن و بعدش بزارنم تو موزه عروساشون یا میخوان به عنوان برده من رو نگه دارن
ولی با حرف جیمین سر جات خشکت زد
جیمین: ما میخوایم باهات ازدواج کنیم
+: چی چی میخواین با من ازدواج کنین
تهیونگ: آره همین طوره
+: حالا قراره با کدومتون ازدواج کنم
جین: هممون
+: ههههمممتوننننن
شوگا: آره هممون
+: دارین چی میگین همچین چیزی وجود نداره یه دختر با هفت نفر
جیهوپ: چرا وجود نداره حالا اگه هم وجود نداشته باشه ما واقعیش میکنیم
کوک: میدونم برات سخته که این رو باور کنی اما ما واقعا نمیتونیم بدون تو زندگی کنیم پس بهت یه روز محلت میدیم تا فکر کنی
نامجون: کوک درست میگه میتونی کل روز فکر کنی
+: اگه قبول نکنم چی؟
جیمین: هیچی برمیگردی خونت
(با خوشحالی گفتی) :
+: راست میگین
تهیونگ: آره راست میگیم
+: باشه به من یه روز محلت بدین تا فکر کنم
نامجون: باشه
به طرف اتاقت رفتی و خودت رو پرت کردی روش
+: حالا چیکار کنم یا باید برگردم خونه و فوش های پدرم رو تحمل کنم یا اینکه با 7 تا پسر ازدواج کنم هر روز از دست یکیشون جرررر بخورم
تو فکر بودی که صدای در اومد
+: بفرمایید
با صدای تو جیهوپ وارد اتاق شد
جیهوپ: سلام چطوری ا/ت
+: ممنون خوبم
جیهوپ: میخواستم یه چیزی بهت بگم
+: بگو
جیهوپ: میدونم از وقتی وارد اینجا شدی خاطره خوبی با ما نداشتی ولی ما اونقدر هم بد نیستیم فقط هیچ وقت محبت نداشتیم پس بهمون یه فرصت بده تا بهت ثابت کنیم
+: باشه ولی
هنوز حرفت رو نگفته بودی که جیهوپ بوسه ای روی لبات گذاشت و گفت:
جیهوپ: این از طرف تمام اعضا بود
با رفتن جیهوپ از اتاق دوباره به فکر رفتی
خوب اینم از این پارت به نظرتون ا/ت چه تصمیمی میگیره؟
لایکا 40 تا باشه پارت بعد رو زود آپ می کنم😍😘
۵۳.۸k
۲۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.