P.9
با تعجب به منظره ی جلوم خیره شده بودم.یعنی الان عشقم رو از دست دادم؟پری کوچولوم رو از دست دادم؟دلیل احساساتم رو از دست دادم؟من چی کار کنم؟ بدون اون نمیتونم زندگی کنم! اون نور امیدم بود!دلیل لبخند روی لبم بود! دلیل محبتم بود! دلیل نفسام بود! دلیل زندگیم بود! یعنی الان واقعا از دستش دادم؟
یه دفعه خون بالا آورد و به سمت زمین سقوط کرد. سریع دستمو دور کمر باریک و ظریفش حلقه کردم. به سمت خودم کشیدم و تو بغلم جاش دادم.دیگه نمیتونستم مقاومت کنم.زانوهام سست شد و روی زمین افتادم. پریمو محکم گرفتم تا آسیبی نبینه.دستمو دور صورتش قاب کردم و به چشمای بستش خیره شدم. چشمایی که باعث خوشحالیم بود.
جانگ کوک:پری من لطفا بیدار شو! خواهش میکنم! تو دلیل تمامه زندگیمی!من بدون تو میمیرم! پری کوچولوم اون چشمای قشنگتو باز کن! من بدون تو نمیتونم ادامه بدم! چشماتو باز کن و بهم نشون بده که هنوز پیشمی! خواهش میکنم! لطفا!من میمیرم!اگه بیدار نشی من میمیرم!پری قشنگم!نفسم! تو دلیل نفس کشیدنم بودی! چرا باید بدون تو من زنده بمونم؟
دستمو دور گردنش حلقه کردم و کشیدم توی بغلم.اشکام به خاطر قطرات بارون معلوم نمیشد ولی چشمای سرخم کاملا حالم رو شرح میداد.دستمو نوازش وار روی سر پری کوچولوم کشیدم.
جانگ کوک:ببین چقدر وابستتم! ببین چقدر عاشقتم! ببین چقدر نبودت برام سخته! ببین چقدر دلم برات تنگ شده! ببین چقدر برام مهمی!پری قشنگم! چشمای قشنگتو باز کن! قول میدم دیگه اذیتت نکنم!قول میدم عاشقانه بپرستمت!قول میدم ملکه ی قلبم بکنمت! فقط تنها چیزی که ازت می خوام اینه که چشمای قشنگتو باز کنی! لطفا!
سرشو بیشتر به سینم فشردم.
جانگ کوک:ا/ت! چشماتو باز کن! بیدار شو! ببین کوکیت داره برات میمیره! ببین چقدر دوست داره ببین!ببین!(داد)
سرمو توی گودی گردنش فشردم و نفس عمیقی کشیدم.
جانگ کوک:ببین! لطفا ببین!خواهش میکنم برگرد پیشم!
یه دفعه صدای ماشین پلیس بلند شد.پریمو بیشتر به خودم فشردم. محکم از کمره پریم گرفته بودم تا نتونن ازم جداش کنن. یه دفعه یکی از پلیسا اومد و با خشونت پریمو از بغلم کشید بیرون. به سمتش خیز برداشتم و با مشت زدم تو دهنش که بقیه پلیسا محکم گرفتن.
جانگ کوک:عوضی. پریمو برگردونی. اونو ازم جدا نکنین.اون نمرده.اون هنوز پیشم.بدینش به من.من بدون اون زنده نمیمونم! (عربده)
اون عوضی پریمو ازم دور کرد. با تمامه توانم سعی میکردم از زیر دست اینا فرار کنم ولی ولم نمیکردن.هق هقام بلند شد.
جانگ کوک:خواهش میکنم!التماستون میکنم! پریمو برگردونین! دلیل زندگیم رو برگردونین! برگردونین!
به سمت ماشین پلیس کشیدنم. تقلا میکردم تا ولم کنن ولی دریغ از کمی دلسوزی توی ماشین پرتم کردن و من مشاهدگر پریم بودم. پری قشنگم!
یه دفعه خون بالا آورد و به سمت زمین سقوط کرد. سریع دستمو دور کمر باریک و ظریفش حلقه کردم. به سمت خودم کشیدم و تو بغلم جاش دادم.دیگه نمیتونستم مقاومت کنم.زانوهام سست شد و روی زمین افتادم. پریمو محکم گرفتم تا آسیبی نبینه.دستمو دور صورتش قاب کردم و به چشمای بستش خیره شدم. چشمایی که باعث خوشحالیم بود.
جانگ کوک:پری من لطفا بیدار شو! خواهش میکنم! تو دلیل تمامه زندگیمی!من بدون تو میمیرم! پری کوچولوم اون چشمای قشنگتو باز کن! من بدون تو نمیتونم ادامه بدم! چشماتو باز کن و بهم نشون بده که هنوز پیشمی! خواهش میکنم! لطفا!من میمیرم!اگه بیدار نشی من میمیرم!پری قشنگم!نفسم! تو دلیل نفس کشیدنم بودی! چرا باید بدون تو من زنده بمونم؟
دستمو دور گردنش حلقه کردم و کشیدم توی بغلم.اشکام به خاطر قطرات بارون معلوم نمیشد ولی چشمای سرخم کاملا حالم رو شرح میداد.دستمو نوازش وار روی سر پری کوچولوم کشیدم.
جانگ کوک:ببین چقدر وابستتم! ببین چقدر عاشقتم! ببین چقدر نبودت برام سخته! ببین چقدر دلم برات تنگ شده! ببین چقدر برام مهمی!پری قشنگم! چشمای قشنگتو باز کن! قول میدم دیگه اذیتت نکنم!قول میدم عاشقانه بپرستمت!قول میدم ملکه ی قلبم بکنمت! فقط تنها چیزی که ازت می خوام اینه که چشمای قشنگتو باز کنی! لطفا!
سرشو بیشتر به سینم فشردم.
جانگ کوک:ا/ت! چشماتو باز کن! بیدار شو! ببین کوکیت داره برات میمیره! ببین چقدر دوست داره ببین!ببین!(داد)
سرمو توی گودی گردنش فشردم و نفس عمیقی کشیدم.
جانگ کوک:ببین! لطفا ببین!خواهش میکنم برگرد پیشم!
یه دفعه صدای ماشین پلیس بلند شد.پریمو بیشتر به خودم فشردم. محکم از کمره پریم گرفته بودم تا نتونن ازم جداش کنن. یه دفعه یکی از پلیسا اومد و با خشونت پریمو از بغلم کشید بیرون. به سمتش خیز برداشتم و با مشت زدم تو دهنش که بقیه پلیسا محکم گرفتن.
جانگ کوک:عوضی. پریمو برگردونی. اونو ازم جدا نکنین.اون نمرده.اون هنوز پیشم.بدینش به من.من بدون اون زنده نمیمونم! (عربده)
اون عوضی پریمو ازم دور کرد. با تمامه توانم سعی میکردم از زیر دست اینا فرار کنم ولی ولم نمیکردن.هق هقام بلند شد.
جانگ کوک:خواهش میکنم!التماستون میکنم! پریمو برگردونین! دلیل زندگیم رو برگردونین! برگردونین!
به سمت ماشین پلیس کشیدنم. تقلا میکردم تا ولم کنن ولی دریغ از کمی دلسوزی توی ماشین پرتم کردن و من مشاهدگر پریم بودم. پری قشنگم!
۱۵.۷k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.