فیک ازدواج اجباری پارت ۱۰
بریم ادامه فیک 💋💋💋💋💋💋
بعداز اینکه سوجین توی بغل یونگی گریه کرد آروم شد و یونگی سوجین رو توی بغلش گرفت سوارماشین کرد و منم سوار شدم و به طرف دادگاه رفتیم و به دادگاه رسیدیم
ا.ت= یونگی ما برای چی اومدیم دادگاه
یونگی = من میخوام ی کاریکنم اون زنه تقاص کارایی کا با این بچه کرده رو پس بده پس زود ترپیاده شو
پیاده شدم یونگی سوجین رو از صندلی عقب ماشین ورداشت و توی بغلش آورد و به طرف ورودی دادگاه رفتیم و وارد یکی از اتاق ها شدیم و پشت یکی از میز ها وایسادیم
یونگی = ام ببخشید ما باید اینجا تشکیل پرونده بدیم
زنه کهپشت میز نشسته بود سرش رو بالا آورد و جوری به یونگی نگاه کرد که حس کردم الان یونگی رو میخوره و نمیدونم چی شد که تن صدام رو بالا بردم
ا.ت= اهم ببخشید. اینجا پرونده تشکیل میدن یا فقد چشم چرونی میکنن
زنه با این حرف من نگاهش رو از یونگی گرفت و یونگی با حالت تعجب منو نگاه کرد که دید از از اعصابنیت سرخ شدم نگاه کردم دیدم یونگی داره نگاه میکنه
ا.ت= به چی نگاه میکنی یونگی چیز باحالی گفتم یا چیز عجب غریبی (با داد )
نمیدونم ا.ت چرا اونجوری گفت منم ی دقیقه از لحن تندش ترسیدم بار اوله اعصابنتش رو میبینم با حالت ترسیده گفتم
یونگی = ن...ه چیز باحالی نگفتی
خودم هم از طرز حرف زدن خودم شکه شدم من الان ازش ترسیدم که با صدای زن به طرفش برگشتم
زن = بله اینجا شکایت نامه تشکیل میدن به من بگید من وارد سیستم کنم
یونگی = بله من میخواستم درباره کودک آزاری مدرک تشکیل کنم این کوچولویی که کنار من میبینید پدرو مادرش رو از دست داده و خالش مجبورش میکنه بیرون از خونه کار کنه و زور گویی میکنه من میخواستم در باره این کار پرونده تشکیل بدید و خاله این بچه رو به دادگاه احضار کنید
زن= اسم و فامیل بچه رو میگید
یونگی = سجین
زن = فامیلی
برگشتم طرف سجین
یونگی = سجین عزیزم فامیلیت چیه
سجین = کیم سجین
یونگی = خانم اسمش کیم سجین هستش
زن = من اطلاعات رو وارد سیستم کردم روز دادگاه براتون پیامک میشه
یونگی= ممنون
منن دیدم یونگی خداحافظی کرد چشم غره به اون زنه رفتم و با یونگی و سجین از دادگاه خارج شدیم
خوب بجه ها اینم فیک امروز امید وارم خوشتون بیاد
۰💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋
بعداز اینکه سوجین توی بغل یونگی گریه کرد آروم شد و یونگی سوجین رو توی بغلش گرفت سوارماشین کرد و منم سوار شدم و به طرف دادگاه رفتیم و به دادگاه رسیدیم
ا.ت= یونگی ما برای چی اومدیم دادگاه
یونگی = من میخوام ی کاریکنم اون زنه تقاص کارایی کا با این بچه کرده رو پس بده پس زود ترپیاده شو
پیاده شدم یونگی سوجین رو از صندلی عقب ماشین ورداشت و توی بغلش آورد و به طرف ورودی دادگاه رفتیم و وارد یکی از اتاق ها شدیم و پشت یکی از میز ها وایسادیم
یونگی = ام ببخشید ما باید اینجا تشکیل پرونده بدیم
زنه کهپشت میز نشسته بود سرش رو بالا آورد و جوری به یونگی نگاه کرد که حس کردم الان یونگی رو میخوره و نمیدونم چی شد که تن صدام رو بالا بردم
ا.ت= اهم ببخشید. اینجا پرونده تشکیل میدن یا فقد چشم چرونی میکنن
زنه با این حرف من نگاهش رو از یونگی گرفت و یونگی با حالت تعجب منو نگاه کرد که دید از از اعصابنیت سرخ شدم نگاه کردم دیدم یونگی داره نگاه میکنه
ا.ت= به چی نگاه میکنی یونگی چیز باحالی گفتم یا چیز عجب غریبی (با داد )
نمیدونم ا.ت چرا اونجوری گفت منم ی دقیقه از لحن تندش ترسیدم بار اوله اعصابنتش رو میبینم با حالت ترسیده گفتم
یونگی = ن...ه چیز باحالی نگفتی
خودم هم از طرز حرف زدن خودم شکه شدم من الان ازش ترسیدم که با صدای زن به طرفش برگشتم
زن = بله اینجا شکایت نامه تشکیل میدن به من بگید من وارد سیستم کنم
یونگی = بله من میخواستم درباره کودک آزاری مدرک تشکیل کنم این کوچولویی که کنار من میبینید پدرو مادرش رو از دست داده و خالش مجبورش میکنه بیرون از خونه کار کنه و زور گویی میکنه من میخواستم در باره این کار پرونده تشکیل بدید و خاله این بچه رو به دادگاه احضار کنید
زن= اسم و فامیل بچه رو میگید
یونگی = سجین
زن = فامیلی
برگشتم طرف سجین
یونگی = سجین عزیزم فامیلیت چیه
سجین = کیم سجین
یونگی = خانم اسمش کیم سجین هستش
زن = من اطلاعات رو وارد سیستم کردم روز دادگاه براتون پیامک میشه
یونگی= ممنون
منن دیدم یونگی خداحافظی کرد چشم غره به اون زنه رفتم و با یونگی و سجین از دادگاه خارج شدیم
خوب بجه ها اینم فیک امروز امید وارم خوشتون بیاد
۰💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋
۱۳.۵k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.