پارت ۸
پارت ۸
که یهو یکی پنجره آشپز خونه رو شکست و آمد تو منو بی هوش کرد و با خودش برد
از زبان جیمین
داشتم کارم رو انجام میدادم که یکی از بادیگارد ها بهم زنگ زد
ب: الو قربان
ج: سلامت کو ؟(جدی )
ب: قربان ببخشید اما خانم نایون رو دزدین
ج: چی ؟ کی ؟ بگو ( عصبانیت )
ب : اقای کیم تهیونگ بردار خانم نایون
ج: چی صبر کن الان میایم یه چند تا بادیگارد دیگه هم بفرست
ب : چشم قربان خدافظ
سریع راه افتادم برم پیش نایون
از زبان نایون
….
که یهو یکی پنجره آشپز خونه رو شکست و آمد تو منو بی هوش کرد و با خودش برد
از زبان جیمین
داشتم کارم رو انجام میدادم که یکی از بادیگارد ها بهم زنگ زد
ب: الو قربان
ج: سلامت کو ؟(جدی )
ب: قربان ببخشید اما خانم نایون رو دزدین
ج: چی ؟ کی ؟ بگو ( عصبانیت )
ب : اقای کیم تهیونگ بردار خانم نایون
ج: چی صبر کن الان میایم یه چند تا بادیگارد دیگه هم بفرست
ب : چشم قربان خدافظ
سریع راه افتادم برم پیش نایون
از زبان نایون
….
۴.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.